loading...
پرشين موزيك
sadagh بازدید : 321 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

 در باره بارکد 666 که بر روی مواد غذایی توسط صهیونیستها حک شده است توضیح دهید آیا بر ما اثر دارد؟

     زمان ارسال : ۱۳۹۰/۱۲/۱ ۰۲:۰۲:۰۲

خیر ، چراکه به مسلمانان سفارش شده قبل از هر کاری بسم الله  بگویند و این لفظ شریف باطل کننده هر طلسمی است.

گفتنی است دلایل زیادی برای تقدس 666 بیان شده است و جالب اینکه مواردی به مرور زمان و بعد ها به جهت توجیه این نماد ساخته و پرداخته شد لیکن در این میان مهمترین علت را باید در کتاب مکاشفات (Revelation) یوحنا   جستجو نمود، تاثیر این کتاب علی الخصوص باب 13 آن  بر تفکرات و سمبولیسم جوامع مخفی آنچنان آشکار و بارز است که کلمه کلمه و حرف حرف آن جای بحث دارد :

          "و او بر ريگ دريا ايستاده بود و ديدم وحشي از دريا بالا مي‏آيد كه ده شاخ و هفت سر دارد و بر شاخهايش ده افسر و بر سرهايش نامهاي كفر است(1)

 و آن وحش(موجودی شبیه به حیوانات وحشی) را كه ديدم مانند پلنگ بود و پايهايش مثل پاي خرس و دهانش مثل دهان شير و اژدها قوّت خويش و تخت خود و قوّت عظيمي به وي داد(2)

و يكي از سرهايش را ديدم كه تا به موت كشته شد و از آن زخم مهلك شفا يافت و تمامي جهان درپي اين وحش در حيرت افتادند(3)

و آن اژدها را كه قدرت به وحش داده بود پرستش كردند و وحش را سجده كرده گفتند كه كيست مثل وحش و كيست كه با وي مي‏تواند جنگ كند (4)

و به وي دهاني داده شد كه به كبر و كفر تكلّم مي‏كند و قدرتي به او عطا شد كه مدّت چهل و دو ماه عمل كند(5)

 پس دهان خود را به كفرهاي بر خدا گشود تا بر اسم او و خيمه او و سكنه آسمان كفر گويد(6)

و به وي داده شد كه با مقدّسين جنگ كند و بر ايشان غلبه يابد و تسلّط بر هر قبيله و قوم و زبان و امّت بدو عطا شد(7)

 و جميع ساكنان جهان جز آناني كه نامهاي ايشان در دفتر حيات برّه (منظور حضرت مسیح است که همچون بره ای بی گناه قربانی گناهان بشر گشت)كه از بناي عالم ذبح شده بود مكتوب است او را خواهند پرستيد(8)

 اگر كسي گوش دارد بشنود(9)

 اگر كسي اسير نمايد به اسيري رود و اگر كسي به شمشير قتل كند مي‏بايد او به (به) شمشير كشته گردد در اينجاست صبر و ايمان مقدّسين(10)

و ديدم وحش ديگري را كه از زمين بالا مي‏آيد و دو شاخ مثل شاخهاي برّه داشت و مانند اژدها تكلّم مي‏نمود(11)

و با تمام قدرت وحش نخست در حضور وي عمل مي‏كند و زمين و سكنه آن را بر اين وا مي‏دارد كه وحش نخست را كه از زخم مهلك شفا يافت بپرستند (12)

 و معجزات عظيمه بعمل مي‏آورد تا آتش را نيز از آسمان در حضور مردم به زمين فرود آورد(13)

 و ساكنان زمين را گمراه مي‏كند به آن معجزاتي كه به وي داده شد كه آنها را در حضور وحش بنمايد و به ساكنان زمين مي‏گويد كه صورتي را از آن وحش كه بعد از خوردن زخم شمشير زيست نمود بسازند(14)

 و به وي داده شد كه آن صورت وحش را روح بخشد تا كه صورت وحش سخن  گويد و چنان كند كه هر كه صورت وحش را پرستش نكند كشته گردد (15)

 و همه را از كبير و صغير و دولتمند و فقير و غلام و آزاد بر اين وا مي‏دارد كه بر دست راست يا بر پيشاني خود نشاني گذارند (16)

 و اينكه هيچ كس خريد و فروش نتواند كرد جز كسي كه نشان يعني اسم يا عدد اسم وحش را داشته باشد(17)

 در اينجا حكمت است پس هر كه فهم دارد عدد وحش را بشمارد زيرا كه عدد انسان است و عددش ششصد و شصت و شش است(18)"

همانطور که مستحضر هستید درآیه آخر این باب به وضوح شاهد استفاده از عدد 666 به عنوان عدد وحش (موجود خارق العاده مشروح در آیات این باب) هستیم. مسیحیان بر این مبنا آنرا عدد شیطان دانسته  و از آنجا که حاکمیت شیطان در آخر الزمان علنی خواهد شد و پس از آن مسیح ظهور خواهد نمود لذا بار معنایی آخر الزمانی نیز در خود نهفته دارد و با وارد کردن 666 در بارکد اجناس بحث خرید و فروش اشیا فقط با  این نام را طراحی کردند.

sadagh بازدید : 164 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

سیزده الگوی رفتاری از امام رضا (علیه السلام)

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱/۱۴ ۱۹:۱۹:۱۹ - نویسنده : amin1364

بسم الله الحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

سیزده الگوی رفتاری از امام رضا (علیه السلام)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

(1) "احتیاط در دور اندیشی"

هرکس بخواهد دور اندیشی کند ولی محتاط نباشد خود را مسخره کرده است.

بحارالانوار11.356.78

=-=-=

(2) "همدم"

همدم شدن( بیش از اندازه ) هیبت را از بین می برد.

اعلام الدین 307

=-=-=

(3) "عاقبت انسان پیمان شکن"

انسان پیمان شکن از پیشامد بد در امان نیست.

بحارالانوار67.186.3

=-=-=

(4) "سفارشی به دوستان"

ای عبدالعظیم دوستان مرا سلام برسان و به آنها بگو:

- شیطان را بر خود مسلط نکنند.

- راستگو باشند و امانت را (به صاحبانش) برگردانند.

- خاموشی گزینند و در اموری که به آنها مربوط نیست مجادله نکنند.

الاختصاص 247 

=-=-=

(5) "دل های زنده"

هر کس در مجلسی که  یاد و نام ما زنده نگه داشته می شود بنشیند در آن روز که دل ها می میرد دل او نمی میرد.

امالی شبخ صدوق68.4

=-=-=

(6) "زیارت علی بن موسی الرضا"

هیچ یک از دوستان من که عارف به حق و مقام من باشند مرا زیارت نخواهند کرد مگر اینکه در روز قیامت شفاعتشان کنم.

عیون الخبارالرضا2.259.27

=-=-=

(7) "دست نیاز"

دست نیاز دراز کردن کلید بینوایی است.

بحارالانوار96.157.35.

=-=-=

(8) "برطرف کننده غم مؤمن"

هرکس غمی از غم های دنیا را از دل مؤمنی برطرف سازد خداوند غمی از غم های آخرت را از دلش بر می دارد.

بحارالانوار74.233.28

=-=-=

(9) "فواید خواب"

خواب شهریار مغز است و مایه پیروزی و قوام بدن.

بحارالانوار62.316

=-=-=

(10) "تشکر از مردم"

هرکس در برابر خوبی مردم تشکر نکند از خدای عزوجل تشکر نکرده است.

عیون الخبارالرضا2.24.2

=-=-=

(11) "دوست نادان"

دوست آدم نادان در رنج است.

بحارالانوار9.352.78

=-=-=

(12) "برترین مرحله خرد"

برترین مرحله خرد شناخت انسان از خود است.

بحارالانوار9.352.78

=-=-=

(13) "مسخره کنندگان خدا"

کسی که از گناهانش استغفار کند و باز آن را انجام بدهد مانند کسی است که خدا را ریشخند کرده ست.

sadagh بازدید : 151 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

احادیث تکان دهنده درباره ظهور

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۵/۱ ۰۱:۱۳:۵۰ - نویسنده : nooromahdi

تعدادی از احادیث بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(درود خدا بر او باد) به نقل از منابع روایی شیعه و سنی آورده ایم که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور امام عصر( درود خدا بر او باد) مربوط است. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و به روز هستند که انگار روزگار ما را مرور می کنند:

پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:
روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .
مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .
در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .


اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند


زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.
 

شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان

 
در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .
از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

 
در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد .

نخست: تجاوز به ناموسشان

و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ،

سوم: خشکسالی،

چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .

 
اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .

 

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد

 
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:
روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد :

نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ،

دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد

و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .

 
یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

 

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند

 
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد۵۲ص۱۹۰ پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .


به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند

 
در بحار ج ۷۷ص۳۶۹ آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .
دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

 

آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که…

 
روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند.

بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

 

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد
 
در کنزالاعمال حدیث ۳۱۰۰۸ آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟
پیامبر(ص) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .
 
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند .
 
و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث ۲۹۰۳۲۴ روایت شده است که فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .
 
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد : آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
 
امیرالمونین (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید .(نهج/حکمت ۱۰۲)
 
امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار ۶۰/۱۸


بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید

 
امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵
 
پیامبر (ص) فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند » کنزالاعمال حدیث۳۴۴۹۹و۳۴۵۰۰
 
در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند." بحار
۵۲/۱۱۱

 

منبع : نورالمهدی

sadagh بازدید : 133 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (1)

شعری در پاسخ به توهین به پیامبر اسلام(ص)

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۶/۲۳ ۲۰:۰۵:۴۳ - نویسنده : sareh

روی گل محمدی از اشک، تر شده‌ست

با ما مصیبتی‌ست که عالم خبر شده‌ست

 

با ما مصیبتی‌ست که ورد زبان شده

با ما مصیبتی‌ست که خون جگر شده ست

 

دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت

لشکر نبرده‌ایم و نبردی دگر شده است

 

آن سوی خنده‌ها، همه دندان گرگ بود

اینک زبانشان به دهان ، نیشتر شده ست

 

از هیچ زاده‌اند و پی هیچ، زیسته

شیطان، بر این جماعت  ابتر،  پدر شده ست

 

نمرود تیر بسته به زیبایی خدا

زیبایی خدا، به خدا بیشتر شده ست

 

عالم، هنوز در صلوات است و همچنان

این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده ست

 

sadagh بازدید : 130 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

ارتباط با جنّ و شيطان راز بزرگ عارف‌نماها

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۱/۲۱ ۱۱:۳۷:۱۸ - نویسنده : zeinab

در سال‌هاي اخير، كشور ما مواجه با پديده‌اي نامبارك شده كه اصطلاحاً از آن به «عرفان‌هاي دروغين» يا «عرفان‌هاي ساختگي» تعبير مي‌شود. گروهي با بهره‌گيري از سادگي و صداقت مردم و با نشان دادن چند كشف و كرامت، مريدان ساده لوح را فريب داده و با خود همراه مي‌سازند و از اين طريق به شهرت و محبوبيّت و گاه ثروت و دارايي دست مي‌يابند.

افرادي كه به گرد اين عارف‌نماها جمع شده و شيفته و والة آنها شده‌اند، در پاسخ ناصحاني كه اين افراد را از پيروي كوركورانة مدّعيان دروغين  و معنويّت نهي مي‌كنند؛ به كارهاي خارق‌العادّه و كشف و كرامّت‌هايي كه از آنان ديده‌اند، استدلال كرده و مي‌گويند اگر آنها به دروغ ادّعاي عرفان و معنويّت مي‌كنند، پس اين كشف و كرامّت‌ها از كجاست؟!

براي روشن شدن اين موضوع كه امروزه سبب دل‌مشغولي بسياري از خانواده‌ها شده است، در اين مقاله برخي از پرسش‌هاي مطرح در اين زمينه را بررسي مي‌كنيم:

رياضت‌هاي شيطاني

نخستين پرسش مطرح در اين زمينه، اين است كه:

ـ آيا نشان دادن كشف و كرامات و انجام كارهايي كه براي مردم عجيب و خارق العادّه جلوه مي‌كند، لزوماً به معناي اين است كه صاحب آن كرامات اهل معناست و در رابطه‌اي الهي به اين توانمندي‌ها دست يافته است؟

در پاسخ اين پرسش بايد گفت: قطعاً هيچ ملازمه‌اي ميان اظهار كشف و كرامات و حقّانيت ظاهر كنندة آنها وجود ندارد، چون رسيدن به اين مقامات هم از طريق سير و سلوك شرعي و انجام رياضت‌هاي الهي و هم از طريق غيرشرعي و انجام رياضت‌هاي شيطاني امكان‌پذير است، بنابراين نمي‌توان به مجرّد ملاحظة امور عجيب و غيرعادي از يك نفر، حكم به الهي و صادق بودن آن فرد كرد و همواره بايد اين احتمال را داد كه شايد او اين توانايي‌ها را از راه‌هاي غيرشرعي و غيرالهي به دست آورده باشد.

براي روشن شدن اين موضوع، توجّه شما را به حكايتي عجيب و شنيدني جلب مي‌كنم.

 

آيت الله سيّد علي علم الهدي (1273 ـ 1351 ش.) در كتاب ارزشمند «مناظره با دانشمندان» مي‌نويسد:

مؤلّف گويد: مرحوم والد ماجد براي ما نقل كرد:

در ايّام تحصيل من در نجف اشرف كه در عهد ناصرالدّين شاه بود، شخصي به نام ابراهيم خان، مستوفي ديوان اعلا، به نجف اشرف آمد، تا يك سال وارد شهر نشد، فقط مشك را از شطّ پر آب مي‌كرد و در بين نجف و كوفه سقّايي مي‌كرد و به افرادي كه بين نجف و كوفه رفت و آمد مي‌كردند، آب مي‌داد.

پس از يك سال وارد شهر شد، به عبادت و رياضت پرداخت، رفته رفته مقاماتي پيدا كرد، مردم عوامّ نجف مريد او شدند و كشف و كراماتي از او مي‌ديدند و حوائج خود را از او مي‌طلبيدند.

كار به جايي رسيد كه منزل او زيارتگاه عرب و عجم شد، مردم عوام كم‌كم دسته دسته به زيارتش مي‌رفتند، براي او خدم و حشمي فراهم گرديد، ولي خواص از او كناره مي‌گرفتند و عقيده به او نداشتند. او در ميان صحن مطهّر در غرفه‌اي مي‌نشست، زن و مرد بر قدم‌هايش مي‌افتادند و مي‌گريستند.

چند سالي به اين منوال گذشت، عرب و عجم قيد ارادت او را به گردن انداختند.

در آن ايّام، مرحوم آيت الله شيخ طه نجف در صحن مطهّر اقامة جماعت مي‌كرد.

شبي مرد عربي آمد و خود را بر سجّادة شيخ طه انداخت، گريه و ناله مي‌كرد و پيوسته مي‌گفت: غلط كردم، غلط كردم.

شيخ طه با ملاطفت مي‌پرسيد: چه شده؟ داستان چيست؟ پسرم؟ او مرتّب ناله مي‌كرد و مي‌گفت: غلط كردم.

مردم به تماشاي او جمع شدند، برخي مي‌گفتند: ديوانه شده، برخي مي‌گفتند: مورد ستم قرار گرفته. شيخ هم اصرار مي‌كرد كه پسرم چه شده؟

 

يك مرتبه به سوي ابراهيم خان اشاره كرد و گفت:

«اين ملعون الوالدين».

تا اين جمله را بر زبان جاري كرد، چشم‌ها به سويش خيره شد، دست‌ها بالا رفت كه كتكش بزنند.

شيخ طه بر مردم تشر زد و گفت: صبر كنيد ببينم چه مي‌گويد.

آن مرد گفت: شغل من سقّايي است، به خانة ابراهيم خان آب مي‌بردم و پيوسته به او التماس مي‌كردم كه مرا به مقامي برساند و از آنچه دارد، به من نيز عطا فرمايد.

او در جواب مي‌گفت: نه، تو لياقت نداري، تو قابليّت اين مقام را نداري.

يك سال من از او تقاضا مي‌كردم و او اجابت نمي‌كرد.

روزي به گريه افتادم و التماس را از حد گذرانيدم.

ابراهيم خان گفت: ‌اگر مقام مي‌خواهي، بايد آنچه مي‌گويم اطاعت و به دستور من عمل كني.

گفتم: ‌حاضرم.

گفت: برو، امور خانواده‌ات را فراهم كن و به آنها بگو كه من مدّتي نخواهم آمد.

رفتم امور خانواده را تأمين كردم و آمدم.

مرا به سرداب خانه برد و گفت: حق نداري از اين مكان خارج شوي. شب و روز بايد در اين سرداب باشي تا هنگامي كه من اجازة خروج بدهم.

دستوراتي به من داد، اذكار و اورادي تعليم كرد و گفت: بايد در اوّل وقت وضو بگيري و نماز بخواني.

من چهل روز در آن سرداب، مطابق دستور عمل مي‌كردم و او خودش براي من غذا مي‌آورد.

پس از چهل روز ظرفي آورد و گفت: از امروز بايد در اين ظرف ادرار كني، با ادرار خود وضو بگيري و اعمال خود را با همان وضو انجام بدهي و نماز را هم با همان وضو بخواني.

چهل روز تمام به اين دستور عمل كردم.

بعد از چهل روز تغييراتي در دستور داد و گفت: بايد از امروز به همان طريق وضو گرفته، نماز بخواني و هر روز صد مرتبه ...

بر من گران آمد، گفت: چاره نيست، اگر مقام مي‌خواهي، بايد به دستور عمل كني. من نيز انجام دادم. غلط كردم، غلط كردم.

وقتي كه چهل روز گذشت و سه اربعين تمام شد، گفت: اكنون وقت آن است كه به مقصد برسي، فردا پس از انجام عمل از سرداب خارج شو، برو در خارج شهر، آنچه ديدي و آنچه به تو گفته شد، به آن عمل كن.

فردا، كه همان امروز باشد، از سرداب خارج شدم و ديدم اوضاع نجف به كلّي تغيير يافته، گويي اين همان نجف نيست كه چهار ماه پيش ديده بودم.

از دروازه بيرون رفتم، باغ بسيار خوبي ديدم، با درختان زيبا و نباتات خوش منظره، در آخر باغ، جمعي نشسته بودند و منبري نصب شده، شخصي با هيكل خاصّي بر فراز منبر نشسته بود و براي آن جمع سخنراني مي‌كرد.

من متحيّرانه به اطراف نگاه مي‌كردم و بر حيرتم افزوده مي‌شد كه در بيرون نجف چنين باغي وجود نداشت، اين چه منظره‌اي است كه مي‌بينم.

آرام آرام به سوي آن جمع قدم زدم، چون چشم آن گوينده از بالاي منبر به من افتاد، گفت:

مرحبا به بندة من! من خداي تو هستم! مرا سجده كن تا به مقاصد خود برسي و تو را مانند ابراهيم خان گردانم.

گفتم: خدا شيطان را لعنت كند.

به مجرّد گفتن اين جمله، از پشت سر سيلي محكمي به من وارد شد، به زمين افتادم و ديدم ابراهيم خان است. چند لگد به من زد و من بي‌هوش شدم، پس از مدّتي به هوش آمدم و ديدم در خارج نجف در ميان آفتاب افتاده‌ام، نه باغي هست و نه كسي را مي‌بينم. فهميدم كه اين رياضت شيطاني بوده، اكنون توبه مي‌كنم، آيا توبة من قبول است؟

 

مرحوم شيخ طه كه از بزرگان علماي عصر بود و در ميان مردم عرب نفوذ داشت، تا اين سخنان را شنيد، به مردم خطاب كرد و به زبان عربي فرمود:

واي بر شما، كه مريد چنين شخصي شده‌ايد!!

مردم با شنيدن اين داستان به خانة ابراهيم خان هجوم بردند كه او را بكشند، او متوجّه شد و فرار كرد.

 

خانه‌اش را خراب كردند و اموالش را غارت نمودند، ولي به خودش دسترسي پيدا نكردند، اكنون هم كوچة ابراهيم خان در نجف معروف است.1

 

بازي شيطان

 

پرسش مهم ديگر اين است كه آيا واقعاً ممكن است، كسي از طريق شيطان به بعضي مقامات به ظاهر معنوي برسد و موفّق به اظهار امور خارق‌العادّه، مانند مكاشفه و خبر از غيب شود؟

در پاسخ بايد گفت: بله، اين امر شدني است. حتّي ممكن است گاهي شخصي به مقاماتي برسد، بي‌آنكه متوجّه باشد اين مقامات شيطاني است، نه الهي. توجّه به حكايتي كه از زندگي آيت الله سيّد موسي زرآبادي(ره) نقل شده، در اين زمينه بسيار راهگشاست.

آيت الله سيّد موسي زرآبادي (1294 ـ 1353 ق.) از علماي بزرگ قزوين، پيشتاز عرصة فقاهت، زهد، تقوا و تهذيب نفس.

مرحوم زرآبادي شاگردان برجسته‌اي تربيت كرده كه از آن جمله است:

1. شيخ هاشم قزويني (1380 ق.)؛

2. شيخ مجتبي قزويني (1386 ق.)؛

3. شيخ علي اكبر الهيان (1380 ق.)؛

4. سيّد ابوالحسن حافظيان (1401 ق.).

روز ششم صفر 1415 ق. مرحوم سيّد جليل زرآبادي (فرزند آيت الله سيّد موسي زرآبادي) را در صحن مطهّر «امامزاده حسين قزوين»، در كنار قبر پدرش دفن مي‌كردند كه ديوارة لحد فرو ريخت و پيكر مطهّر مرحوم زرآبادي پس از 62 سال تر و تازه مشاهده گرديد.

نگارنده به قزوين رفتم تا اين قضيه را از شاهدان عيني بشنوم و در كتاب «اجساد جاويدان» بنويسم.

در آن ايّام كه شرح حال مرحوم زرآبادي را بررسي مي‌كردم، از آيت الله حاج آقاي موسي شبيري زنجاني در مورد ايشان سؤال كردم، فرمودند:

اگر در ميان علماي شيعه، دو نفر به طور قطع صاحب كرامت باشد، يكي از آنها سيّد موسي زرآبادي است.

سپس فرمودند:

ايشان داستان جالبي دارند كه من آن را از آيت الله ملكي شنيده‌ام.

استاد ما، مرحوم آيت الله حاج شيخ محمّد باقر ملكي، در آن ايّام در قيد حيات بود، بنابراين به محضر ايشان رفتم و داستان را از ايشان شنيدم.

و اينك اصل داستان به نقل آيت الله ملكي، توسط مرحوم آيت الله حاج شيخ مجتبي قزويني، از مرحوم آيت الله زرآبادي:

در ايّامي كه در قزوين، امام جماعت بودم، مدّتي به سير و سلوك پرداختم، به قدري پيش رفتم كه پرده‌ها از جلوي چشمم برداشته شد، ديوارها در برابر من حائل نبود، در خانه نشسته بودم، رهگذرها را در كوچه و خيابان مي‌ديدم.

روزي در كنار سجّاده نشسته بودم، صدايي از زير سقف اطاق شنيدم كه گوينده‌اي خطاب به من گفت:

حالا كه به اين مقام رسيده‌اي، اگر بخواهي به مدارج بالاتر و مقامات والاتر برسي، فقط يك راه دارد و آن ترك اعمال ظاهري است!!

گفتم: اين اعمال ظاهري با دلايل قطعي و براهين مسلّم شرعي به ما ثابت شده است و من تا زنده هستم، هرگز آنها را ترك نخواهم كرد.

گفت: در اين صورت آنچه به تو داده‌ايم، از توپس مي‌گيريم.

گفتم: به جهنّم.

تا اين جلمه را بر زبان جاري كردم، آن حال از من گرفته شد، ديگر نه پشت ديوار را مي‌ديدم و نه از درون كسي خبر داشتم و از آن كشف و شهود ديگر هيچ خبري نبود.

تا حدود يك هفته بسيار ناراحت بودم كه من پس از سال‌ها تلاش و تحصيل و تهذيب نفس، چگونه بازيچة شيطان شده بودم؟

پس از يك هفته به حضرت رسول اكرم(ص) متوسّل شدم، قلبم آرام شد و متوجّه شدم كه شيطان از اين اعمال ظاهري ما، با آن همه نقصي كه دارد، آن‌قدر در رنج و عذاب است كه سال‌ها تلاش مي‌كند تا آن را از ما بگيرد.

بنابراين تصميم گرفتم كه با تمام قدرت به واجبات و مستحبّات بپردازم و در حدّ توان، هيچ عمل مستحبّي را ترك نكنم و از فضل پروردگار در پرتوي التزام به شرع مبين، حالاتي به من دست داد كه حالات پيشين در برابر آن بسيار ناچيز بود.

آنگاه آيت الله ملكي چندين كرامت از كرامّت‌هاي مرحوم آيت الله زرآبادي2، توسط مرحوم آيت‌الله حاج شيخ مجتبي قزويني3 براي اين‌جانب نقل فرمود.4

مهم‌ترين ويژگي مدّعيان دروغين

براي بسياري اين پرسش مطرح است كه مهم‌ترين ويژگي كساني كه از طريق غيرشرعي به كشف و كرامات مي‌رسند، چيست و اين گروه از چه طريق به اين توانمندي‌ها دست مي‌يابند؟

يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي عارف‌نماها ترك فرايض است، برخي از آنها كه از مقامات ويژه برخوردار هستند، مطلقاً نماز نمي‌خوانند، برخي ديگر كه در آن حد نيستند، گاهي مي‌خوانند و گاهي نمي‌خوانند.

اگر بخواهيم اين موضوع را ريشه‌يابي كنيم، بايد عرض كنيم كه اين شيّادان هر چه دارند، از شيطان گرفته‌اند و شيطان چيزي را به رايگان به كسي نمي‌دهد، اوّل دين و ايمانشان را مي‌گيرد، سپس چيزي به آنها مي‌دهد كه با آن در ميان مريدها، آبرويي به دست آورند.

يكي از قراين مهم اين موضوع، توقيع شريف حضرت بقيّه الله، ارواحنا له الفداء، است كه آن را شيخ طوسي از احمد بن اسحاق روايت كرده است و اينك متن داستان:

شيخ صدوق به نقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعري(ره)5 مي‌گويد:

برخي از اصحاب ما به خدمت ايشان آمده، اظهار كردند كه: جعفر بن علي (جعفر كذّاب) نامه‌اي براي آنها نوشته و خود را جانشين برادرش، امام حسن عسكري(ع) معرفي نموده است و گفته: آنچه از حلال و حرام و ديگر علوم مورد نياز باشد، در نزد او هست.

احمد بن اسحاق گويد: چون نامه را خواندم، نامه‌اي به محضر حضرت صاحب الزّمان(ع) نوشتم و نامة جعفر را در داخل آن نهادم، پس جواب اين گونه آمد:

«من نمي‌دانم او به چه وجهي اميدوار است كه ادّعايش كامل شود؟

1. آيا با فقاهت در دين خدا؟

به خدا سوگند، او حلال را از حرام نمي‌شناسد و در ميان درست و نادرست فرق نمي‌گذارد.

2. يا با دانش و فضيلت؟

كه حق را از باطل نمي‌شناسد و محكم را از متشابه تشخيص نمي‌دهد، حدود نماز را نمي‌داند، حتّي وقت نماز را نمي‌شناسد.

3. يا با پارسايي و زهد؟

خدا گواه است كه او چهل روز نماز واجب را رها كرد، تا به گمان خود شعبده ياد بگيرد و شايد خبرش به شما رسيده باشد.

اين ظرف‌هاي شراب اوست كه پابرجاست و نشانه‌هاي گناهش براي همگان آشكار است.

4. يا معجزه‌اي دارد؟ پس آن را بياورد.

5. يا دليل و برهاني دارد؟ پس آن را اقامه كند.

يا نصّ (از امامان پيشين) دارد؟ پس آن را بيان كند.»6

حضرت بقيّـةالله(عج) در اين توقيع شريف راز ترك نماز جعفر كذّاب را فرا گرفتن شعبده بيان مي‌فرمايد.

شيّادان زمان ما كه عنوان عارف به خود بسته‌اند، از طريق گناه، از جمله ترك فرايض به شيطان تقرّب جسته‌اند و شيطان مطالبي در اختيار آنها گذاشته، تا به اين وسيله مريد دور خود جمع كنند.

يكي از چهره‌هاي برجستة زمان ما كه كشف و كرامات فراوان براي او نقل شده و توفيق انجام فرايض را نداشت، در برخي از گفته‌هايش ناخودآگاه به ارتباط خود با جنّّ تصريح كرده و مي‌نويسد:

تا آن روز و قبل از شنيدن آن هاتف غيبي و نداي ملكوتي موفّق شده بودم، بسياري از نيروهاي نامرئي طبيعت را تحت فرمان درآورم، به طوري كه در هر محفلي كه حضور داشتم، عدّه‌اي از ارواح و جنّود جنّ حاضر بودند و دستوراتي را كه به آنها مي‌دادم، اطاعت مي‌كردند.7

مدّعيان دروغين، روزي ادّعاي بابيّت، روزي ادّعاي مهدويّت، روزي ادّعاي نبوّت، سرانجام ادّعاي الوهيّت مي‌كنند؛ چنان كه در حالات علي‌محمّد باب مشهود است.

او نيز به ارتباط با جنّ بسنده نكرده، به ارتباط با ارواح پرداخته، حتّي ادّعاي تسخير ملك نموده است. او در اينباره مي‌گويد:

مهم‌ترين ختم‌ها ختم سورة حمد است، موقعي كه در مسجد سهله معتكف بودم، بدان مشغول شدم و به واسطة آن مهم‌ترين موكّلان كه «الرّحمن» و «الرّحيم» هستند، در اختيارم گذارده شدند.!!

پس از آن بر سر هر قبري كه مي‌رفتم و سورة حمد را قرائت مي‌كردم، به محض اينكه به «الرّحمن الرّحيم» مي‌رسيدم، نه تنها آن دو ملك حاضر مي‌شدند، بلكه صاحب آن قبر نيز از قبر برمي‌خاست و تحت فرمان من قرار مي‌گرفت!!8

برخي ديگر از اين عارف‌نمايان گاهي نماز مي‌خوانند و گاهي نمي‌خوانند.

يكي زا اينها كه چند سال پيش در گذشته، به يكي از بزرگان كه در قيد حيات است، گفته بود:

فلاني، مردم چقدر بي‌ظرفيّت هستند، من به يكي از مريدانم گفتم كه من 15 روز نماز نخواندم، از من قهر كرد و ديگر به سراغم نيامد!!

او انتظار داشت كه آن مريد، تعدادي سكّه به او بدهد و ابراز خوش‌وقتي كند كه الحمدالله ايشان ديگر به عرفان واقعي دست يافته، ديگر فرايض از او برداشته شده!

يكي از عزيزان در مورد يكي از همين عارف‌نماها گفت:

روزي به خانه‌اش رفتم، ديدم هاج و واج است، پرسيدم: چه شده؟

گفت: معراج رفته بودم، همين الآن بازگشتم، خيلي خسته هستم!!

گفتم: خوب از معراج چه آوردي؟

گفت: دو چيز:

1. به من گفتند كه ريش خود را بلند كن!

2. ديگر فرائض از تو ساقط است!

اوّلي خوب است، چون ريش درازتر از حدّ معمول نشان ابلهي است و ايشان به آن مقام رسيده بود، ولي قبلاً نيز فرايض از او ساقط بود و ايشان هرگز توفيق نماز نداشت!!

مدّعيان دروغين مهدويّت

ـ آنچه تاكنون گفتيم، بيشتر مربوط به مدّعيان دروغين عرفان و معنويّت بود، حال اين پرسش مطرح مي‌شود، آيا مي‌توان اين موضوعات را در مورد كساني ادّعاي ارتباط با امام زمان(ع) را دارند، نيز مطرح كرد؟

در پاسخ بايد گفت: بسياري از كساني كه ادّعا مي‌كنند با امام عصر(ع) ارتباط دارند يا از ايشان فرمان مي‌گيرند و براي فريفتن مردم امور غيرعادّي از خود آشكار مي‌كنند، بي‌ارتباط با شيطان نيستند.

شيّادان زمان

يكي از مدّعيان دروغين كه در گوشه و كنار مريدان گردآورده، احمد حسن بصراوي است، كه در بصره زندگي مي‌كرد.

او چند سال پيش ادّعا كرد كه من پسر امام زمان هستم، پس از حضرت بقيّـ[‌الله من به جاي او خواهم نشست!!

سپس ادّعا كرد كه من همان يماني هستم كه وزير اوّل پدرم مي‌باشم!

براي توجيه يماني بودنش گفت:

يماني به معناي يمني نيست، بلكه از مادّة «يمين» است و چون من دست راست پدرم هستم، يماني ناميده مي‌شوم!!

او با ارتباط تنگاتنگش كه با شيطان دارد، معلوماتي را دربارة افراد مختلف از شيطان مي‌گيرد، او افرادي را به نزد اشخاصي مي‌فرستد و با نقل آن گفته‌ها، آنها را متقاعد مي‌كند كه وي در ادّعاي خود صادق مي‌باشد!!

من با يكي از افرادي كه به او معتقد بود، چندين ساعت نشستم و سخن گفتم، ولي او در عقيده‌اش متزلزل نشد، وقتي او را لعن مي‌كردم،‌ايشان به شدّت مي‌لرزيد.

در حدود 280 صفحه از مطالب او را از اينترنت برايم آورند، حتّي آيات قرآن را غلط نوشته بود و احاديث را تحريف كرده بود. جالب‌تر اينكه يكي از علما را تبليغ كرده بودند و مطالب زيادي از خصوصيّات زندگي‌اش گفته بودند و از ايشان خواسته بودند كه با ايشان بيعت كند، گفته بود كه بايد من ايشان را از نزديك ببينم. گفته بودند: ديدارش ممكن نيست، ولي مي‌توانيد صدايش را بشنويد.

نوار صدايش را براي او گذاشته بودند، در حدود نيم ساعت خطابه خوانده بود، كه ده‌ها غلط در متن آيات قرآن داشت؟!

عذر آورده بودند كه نه، ايشان با قرائت ديگر مي‌خواند! ايشان كه اهل فضل بود، گفته بود: اينها ربطي به قرائت ندارد، ايشان حتّي از مقدّمات صرف و نحو هم بي‌خبر است.

پسر يكي از مراجع تقليد مي‌گفت:

در صحن امام حسين(ع) چهار نفر از مبلّغان ايشان به من رسيدند و مرا به بيعت با او دعوت كردند، گفتم: به چه دليل؟ گفتند: به دليل اخبار غيبي.

گفتم:‌من اخبار غيبي را قبول ندارم، هركس با شيطان رابطه داشته باشد، شيطان اين اخبار را در اختيار او مي‌گذارد.

گفتند: پس شما چه چيز قبول داريد؟ گفتم: مباهله.

فردا صبح ايشان با يكصد نفر از مريدانش به صحن مطهّر حضرت قمر بني‌هاشم بيايد، من نيز با يكصد نفر از طلّاب بيايم، آنجا مباهله كنيم،‌هركس صدمه بخورد باطل بودنش معلوم شود.

گفتند: حضرت ايشان را از مباهله نهي كرده است!!

خداوند منّان براي بيداري مردم و محفوظ ماندن آنها از شرّ شيّادان، آيه‌اي در قرآن به صراحت بيان فرموده:

«وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ؛9 شياطين به اولياي خود وحي مي‌كنند.»

كساني كه در زمان ما ادّعاي چشم برزخي دارند، غالباً از ارادتمندان ابليس هستند، كه در برابر پرستش شيطان، شيطان نيز مطالبي را از مطالب پشت پرده در اختيار آنها مي‌گذارد و آنها به اين وسيله مريدهاي عوام را دور خود جمع مي‌كنند.

زمينه‌سازان تسلّط شيطان

براي بسياري اين پرسش مطرح است كه چه اموري زمينة تسلّط شياطين بر انسان را فراهم مي‌كند و موجب مي‌شود كه آدمي به ابزار دست شيطان تبديل شود؟

براساس روايات در حالات و مواردي شيطان بهتر و راحت‌تر بر انسان سيطره پيدا مي‌كند:

1. ترك غسل جنابت يا تأخير انداختن آن؛

2. خشم و غضب؛

3. كبر و خودپسندي؛

4. دروغپردازي؛

5. تأخير انداختن نماز؛

6. خسوف و ضعف نفس؛

7. ترس از فقر و تنگدستي؛

8. يأس و نوميدي؛

9. پر خوري و مجالس عيش و نوش؛

10. ساز و آواز؛

11. لهو و لعب؛

12. خلوت با اجنّبي؛

13. فراموش كردن ياد خدا و روز جزا

14. توجه به زرق و برق دنيا؛

15. كوچك شمردن گناه؛

16. آز و طمع؛

17. حسد وكينه؛

18. فحش و بدگويي؛

19. پوشيدن جامة فخر و فاخر؛

20. بر فراز مركب تيز پا.

راه‌هاي در امان ماندن از مكر شيطان

ـ بالأخره آخرين پرسش اين است كه چگونه مي‌توان از مكر و نيرنگ شيطان در امان ماند و مانع تسلّط شياطين بر خود شد؟

بر اساس آنچه كه در روايات معصومان(ع) آمده است، با انجام برخي كارها مي‌توان با تسلّط شيطان مبارزه كرد و خود را از شرّ اين دشمن بزرگ انسان در امان نگه داشت. عناوين برخي از اين امور به اين شرح است:

1. توكّل به خدا؛

2. پناه بردن به خدا؛

3. روزه‌داري؛

4. ياد خدا و روز جزا؛

5. استغفار؛

6. صدقه؛

7. مواظبت بر اوقات نماز؛

8. مداومت بر اوقات نماز؛

9. تلاوت قرآن؛

10. بلند گفتن اذان؛

11. بر زبان راندن نام خدا؛

12. مداومت به آيت الكرسي پيش از خواب؛

13. تلاوت سوره‌هاي معوذتين (فلق و ناس)؛

14. رعايت بهداشت تن، لباس و خانه؛

15. شتاب در غسل جنابت؛

16. تلاوت آية سخره (آية‌سورة اعراف)؛

17. تلاوت سورة بقره در خانه؛

18. تلاوت دو آية آخر سورة بقره پيش از خواب؛

19. خوابيدن با طهارت؛

20. حفظ زبان از دروغ، غيبت، تهمت، فحش؛

21. پرهيز از سوگند دروغ؛

22. پرهيز از غذاي شبهه‌ناك؛

23. پرهيز از ربا، رشوه و مال يتيم؛

24. پرهيز از پرخوري؛

25. دوري از مسخره و استهزاي مردم؛

26. اجتناب از گناه؛

27. پرهيز از لهو و لعب؛

28. دوري از ساز و آواز؛

29. پرهيز از دورويي و نفاق؛

30. پرهيز از تملّق و چاپلوسي؛

31. پرهيز از نگاه به نامحرم؛

32. اخلاص در عمل؛

33. پرهيز از شوخي و پر حرفي؛

34. اجتناب از مجالس لهو.

منبع: موعود

sadagh بازدید : 149 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

نبرد آخرالزمان: قرقیسیا

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۱/۲۹ ۰۲:۰۰:۲۵ - نویسنده : payameghasedak

روايت‌هاي‌ اسلامي‌ خبر از وقوع‌ جنگ‌ها، فتنه‌ها و آشوب‌هاي‌ گسترده‌ و فراوان‌ در آخرالزمان‌ و در آستانه‌ ظهور امام‌ مهدي‌ (ع‌) مي‌دهند؛ فتنه‌هايي‌ كه‌ پي‌ در پي‌ مي‌رسند  و سرزمين‌هاي‌ بسياري‌ را در برمي‌ گيرند.

رسول‌ گرامي‌ اسلام‌ (ص‌) از اين‌ فتنه‌ها و آشوب‌ها چنين‌ ياد مي‌كنند:
تكون‌ فتنة‌ بعدها فتنة‌: الاولي‌ في‌ الاخرة‌ كثمرة‌ السوط‌ يتبعها ذباب‌ السيف‌... ثمّ يكون‌ بعد ذلك‌ فتنة‌ تستحلّ فيها المحارم‌ كلّها. ثمّ تأتي‌ الخلافة‌ خير أهل‌ الارض‌ و هو قاعد في‌ بيته‌.

فتنه‌اي‌ به‌ پا مي‌شود و به‌ دنبال‌ آن‌ فتنه‌اي‌ ديگر برمي‌خيزد.فتنه‌ اولي‌ در مقايسه‌ با دومي‌ همانند تازيانه‌ خوردن‌ است‌ در مقايسه‌ با ضربات‌ لبه‌ تيز شمشير!

سپس‌ فتنه‌اي‌ پديد مي‌آيد كه‌ همه‌ محرمات‌ در آن‌ حلال‌ شمرده‌ شود! آنگاه‌ خلافت‌ به‌ بهترين‌ مردم‌ روي‌ زمين‌ مي‌رسد در حالي‌ كه‌ او در خانه‌اش‌ نشسته‌ باشد.

آن‌ حضرت‌ در روايت‌ ديگري‌ به‌ گستردگي‌ و تنوع‌ اين‌ فتنه‌ها اشاره‌ كرده‌، مي‌فرمايند:
لتاتينّكم‌ بعدي‌ أربع‌ فتن‌: الاولي‌ تستحلّ فيها الدماء و الثانية‌ تستحل‌ فيها الدماء و الاموال‌ و الثالثة‌ تستحلّ فيها الدماء و الاموال‌ و الفروج‌ و الرابعة‌ صماء عمياء مطبقة‌ تمور مور السفينة‌ في‌ البحر، حتي‌ لا يجد أحد من‌ الناس‌ ملجأ، تطير بالشام‌ و تعشي‌ العراق‌ و تخبط‌ الجزيرة‌ يدها و رجلها، يعرك‌الانام‌ البلاء فيها عرك‌الاديم‌، لا يستطيع‌ أحد أن‌ يقول‌ فيها: مه‌، مه‌!!! لا ترفعونها من‌ ناحية‌ إلاّ انفتقت‌ من‌ ناحية‌ أخري‌.

بعد از من‌ چهار فتنه‌ بر شما فرود آيد كه‌ در اولي‌ خون‌ها مباح‌ مي‌شود، در دومي‌ خون‌ها و ثروت‌ها مباح‌ مي‌گردد، در سومي‌ خون‌ها و ثروت‌ها و ناموس‌ها مباح‌ مي‌شود و در چهارمي‌ آشوبي‌ كور و كر جهان‌ را مضطرب‌ مي‌سازد آنچنانكه‌ كشتي‌ غول‌ پيكر آب‌هاي‌ مجاور را مضطرب‌ كند،

اين‌ فتنه‌ شما را زير پر مي‌گيرد و عراق‌ را مي‌پوشاند و در جزيره‌ دست‌ و پا مي‌زند، مردم‌ تلخي‌ حوادث‌ و فشار آشوب‌ را لمس‌ مي‌كنند، آنچنانكه‌ پوست‌ به‌ هنگام‌ دباغي‌ شدن‌ فشار وارده‌ را لمس‌ مي‌كند. كسي‌ قدرت‌ يك‌ كلمه‌ سخن‌ گفتن‌ نخواهد داشت‌!

اين‌ فتنه‌ در نقطه‌اي‌ آرام‌ نمي‌يابد جز پس‌ از آنكه‌ در نقطه‌اي‌ ديگر بيداد كند.

آنچنان‌ كه‌ از روايات‌ برمي‌آيد، يكي‌ از بزرگترين‌ اين‌ فتنه‌ها، درگيري‌ و نبردي‌ است‌ كه‌ در منطقه‌ «قرقيسيا» رخ‌ مي‌دهد. هم‌ در منابع‌ شيعي‌ و هم‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ به‌ اين‌ نبرد اشاره‌ و از جزئيات‌ آن‌ خبر داده‌ شده‌ است‌.

مقاله‌ حاضر تنها در پي‌ آن‌ است‌ كه‌ گزارشي‌ اجمالي‌ از آنچه‌ در اين‌ منابع‌ آمده‌، ارائه‌ نمايد. و ان‌ شاء الله‌ تحليل‌ جامع‌تر اين‌ رويداد را در فرصتي‌ ديگر پي‌ مي‌گيريم‌ .

در اين‌ مقاله‌ ابتدا پاره‌اي‌ از روايات‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ را كه‌ در آنها به‌ گستردگي‌ و بزرگي‌ نبرد «قرقيسيا»اشاره‌ شده‌ نقل‌ مي‌كنيم‌ و در ادامه‌ نيز به‌ بررسي‌ موقعيت‌ جغرافيايي‌ اين‌ منطقه‌، دلايل‌ و زمينه‌هاي‌ بروز اين‌ نبرد، طرفين‌ نبرد و زمان‌ وقوع‌ آن‌ مي‌پردازيم‌:

1. نبرد قرقيسيا در روايت‌هاي‌ اسلامي‌

روايت‌هاي‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ به‌ نبرد قرقيسيا اشاره‌ كرده‌ و از بزرگي‌ و بي‌نظير بودن‌ اين‌ رويداد سخن‌ گفته‌اند. امام‌ باقر(ع‌) در روايتي‌ خطاب‌ به‌ «ميسّر» ضمن‌ پرسش‌ از فاصله‌ محل‌ اقامت‌ او تا قرقيسيا به‌ بزرگي‌ و بي‌سابقه‌ بودن‌ نبردي‌ كه‌ در اين‌ منطقه‌ رخ‌ خواهد داد اشاره‌ كرده‌، مي‌فرمايند:
يا ميسرّ! كم‌ بينك‌ و بين‌ قرقيسا ] قرقيسيا [ ؟ قلت‌: هي‌ قريب‌ علي‌ شاطي‌ء الفرات‌. فقال‌: أما أنّه‌ سيكون‌ بها وقعة‌ لم‌ يكن‌ مثلها منذ خلق‌ الله‌ تبارك‌ و تعالي‌ السماوات‌ و الارض‌، ولايكون‌ مثلها مادامت‌ السماوات‌ والارض‌ مأدبة‌ للطير، تشبع‌ منها سباع‌ الارض‌ و طيور السماء !
اي‌ ميسر! از اينجا تا قرقيسا ] قرقيسيا [ چقدر راه‌ است‌؟ عرض‌ كردم‌: همين‌ نزديكي‌ها است‌، در ساحل‌ فرات‌ قرار دارد. پس‌ فرمودند: امّا در اين‌ ناحيه‌ واقعه‌اي‌ رخ‌ خواهد داد كه‌ مانند آن‌ از زماني‌ كه‌ خداوند تبارك‌ و تعالي‌، آسمان‌ها و زمين‌ را آفريده‌ اتفاق‌ نيفتاده‌ و تا زماني‌ هم‌ كه‌ آسمان‌ها و زمين‌ برپا هستند مانند آن‌ اتفاق‌ نخواهد افتاد. سفره‌اي‌ است‌ كه‌ درندگان‌ زمين‌ و پرندگان‌ آسمان‌ از آن‌ سير مي‌شوند.

و نيز از ايشان‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌:
إنّ لولد العباس‌ والمرواني‌ لوقعة‌ بقرقيسيا يشيب‌ فيها الغلام‌ الحرور و يرفع‌ اللّه‌ عنهم‌ النصر و يوحي‌ إلي‌ طير السماء و سباع‌ الارض‌، اشبعي‌ من‌ لحوم‌ الجبارين. ثم‌ يخرج‌ السفياني‌.
همانا واقعه‌اي‌ براي‌ فرزندان‌ عباس‌ و مرواني‌ در قرقيسيا روي‌ خواهد داد كه‌ پسر نوجوان‌ در آن‌ پيشامد پير گردد و خداوند هر گونه‌ ياري‌ را از ايشان‌ برگيرد و به‌ پرندگان‌ آسمان‌ و درندگان‌ زمين‌ الهام‌ كند كه‌ از گوشت‌ تن‌ ستمگران‌ خود را سير كنيد. سپس‌ سفياني‌ خروج‌ خواهد كرد.
امام‌ باقر(ع‌) در روايت‌ ديگري‌ به‌ ارتباط‌ نبرد قرقيسيا و خروج‌ سفياني‌ اشاره‌ كرده‌، مي‌فرمايند:

... يمر جيشه‌ (السفياني‌) بقرقيسيا، فيقتتلون‌ بها فيقتل‌ من‌ الجبارين‌ مائة‌ الف‌ . و يبعث‌ السفياني‌ جيشاء الي‌ الكوفه‌ وعدتهم‌ سبعون‌ الفا...
سپاهيان‌ سفياني‌ از قرقيسيا عبور خواهند كرد و در آنجا به‌ نبرد خواهند پرداخت‌، پس‌ صد هزار نفر از ستمگران‌  ] در آنجا [ به‌ قتل‌ خواهند رسيد.

آنگاه‌ سفياني‌ سپاهي‌ را به‌ سوي‌ كوفه‌ روانه‌ مي‌سازد كه‌ تعداد آنها به‌ هفتاد هزار نفر مي‌رسد .
آن‌ حضرت‌ همچنين‌ به‌ شمار كشته‌ شدگان‌ در اين‌ نبرد اشاره‌ كرده‌، مي‌فرمايند:
تبني‌ مدينة‌ ممّا يلي‌ المشرق‌ يكون‌ فيها وقعة‌ لم‌ يسمع‌ أهل‌ ذلك‌ الزمان‌ بمثلها، ثم‌ تنجلي‌ هي‌ و الوقعة‌ التي‌ في‌ الشام‌ عن‌ أربع‌ مائة‌ ألف‌ قتيل‌ ثم‌ يخرج‌ المهدي‌ في‌ أثر ذلك‌ لاترد له‌ راية‌.
شهري‌ در طرف‌ شرق‌ ساخته‌ مي‌شود كه‌ در آن‌ حوادثي‌ روي‌ مي‌دهد كه‌ هرگز مردم‌ آن‌ زمان‌ نظير آن‌ را نشنيده‌اند. آنگاه‌ آن‌ حادثه‌ و يك‌ حادثه‌ ديگر كه‌ در شام‌ روي‌ مي‌دهد مجموعاً چهار صد هزار كشته‌ برجاي‌ مي‌گذارد و به‌ دنبال‌ آن‌ حضرت‌ مهدي‌ ظاهر مي‌شود و هرگز سپاهش‌ شكست‌ نمي‌خورد.

امام‌ صادق‌(ع‌) نيز در روايتي‌، در مورد نبرد قرقيسيا چنين‌ مي‌فرمايند:
إن‌ للّه‌ مائدة‌ (وفي‌ غير هذه‌ الرواية‌ مادبة‌) بقرقيسياء يطلع‌ مطلع‌ من‌ السماء فينادي‌ يا طير السماء و يا سباع‌ الارض‌ هلمّوا إلي‌ الشبع‌ من‌ لحوم‌ الجبارين‌.

همانا براي‌ خداوند در قرقيسيا سفره‌اي‌ است‌ كه‌ سروش‌ آسماني‌ از آن‌ خبر مي‌دهد؛ پس‌ ندا مي‌كند اي‌ پرندگان‌ آسمان‌ و اي‌ درندگان‌ زمين‌ براي‌ سير گشتن‌ از گوشت‌ ستمكاران‌ شتاب‌ كنيد.
يكي‌ از محققان‌ معاصر نيز در كتاب‌ خود به‌ اين‌ حديث‌ اشاره‌ كرده‌ و ذيل‌ آن‌ مي‌نويسد:
چنانكه‌ روايت‌ اشاره‌ مي‌كند، عرصه‌ نبرد، بيابان‌ خشك‌ و بي‌ آب‌ و گياه‌ است‌ و آنها اجساد كشتگان‌ خود را دفن‌ نمي‌كنند و يا قادر به‌ دفن‌ آنها نيستند، از اين‌ رو پرندگان‌ آسمان‌ و درندگان‌ زميني‌ از گوشت‌ لاشه‌هاي‌ آنها شكم‌ خود را سير مي‌كنند و اينكه‌ سربازان‌ كشته‌ شده‌ نيز ستمگرند؛ زيرا كه‌ آنها سربازان‌ جباران‌ و ستم‌ پيشگان‌ مي‌باشند. يا اينكه‌ در ميان‌ آنها شمار زيادي‌ از افسران‌ و فرماندهان‌ ستمكار از دوطرف‌ وجود دارد.
منابع‌ اهل‌ سنت‌ نيز به‌ نقل‌ رواياتي‌ پرداخته‌اند كه‌ بيانگر شدت‌ درگيري‌ در قرقيسيا است‌؛ از جمله‌ روايت‌ زير كه‌ ابن‌ حماد آن‌ را نقل‌ مي‌كند:
... ظهر السفياني‌ بجيشه‌ عليهم‌، فيقتل‌ الترك‌ و الروم‌ بقرقيسيا حتي‌ تشبع‌ سباع‌ الارض‌ من‌ لحومها.
سفياني‌ با سپاهيانش‌ بر آنها غالب‌ مي‌شود و ترك‌ و روم‌ را در قرقيسيا به‌ قتل‌ مي‌رساند تا اينكه‌ درندگان‌ زمين‌ از گوشت‌ آنها سير مي‌شوند.

او در روايت‌ ديگري‌ از امام‌ علي‌ (ع‌) نقل‌ مي‌كند كه‌: يظهر السفياني‌ علي‌ الشام‌، ثم‌ يكون‌ بينهم‌ وقعة‌ بقرقيسيا، حتّي‌ يشبع‌ طير السماء و سباع‌ الارض‌ من‌ جيفهم‌...
سفياني‌ بر شام‌ غالب‌ مي‌شود، آنگاه‌ در قرقيسيا نبردي‌ بين‌ آنها رخ‌ مي‌دهد، تا اينكه‌ پرندگان‌ آسمان‌ و درندگان‌ زمين‌ از كشته‌هاي‌ آنها سير مي‌شوند.

2. موقعيت‌ جغرافيايي‌ قرقيسيا

«قرقيسيا» شهري‌ در شمال‌ سوريه‌ است‌ كه‌ در محل‌ التقاي‌ رود «خابور» با «فرات‌» قرار گرفته‌ است‌. اين‌ شهر پيش‌ از اسلام‌ «كيركسيون‌» نام‌ داشت‌ و در سال‌ نوزدهم‌ هجري‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌ فتح‌ شد و قرقيسيا نام‌ گرفت‌.

در كتاب‌  جغرافياي‌ تاريخي‌ سرزمين‌هاي‌ خلافت‌ شرقي‌ درباره‌ قرقيسيا چنين‌ توضيح‌ داده‌ شده‌ است‌:
در حدود دويست‌ ميلي‌ پايين‌ رقه‌، قرقيسيا كه‌ همان‌ كركيسيوم‌ قديم‌ است‌، در ساحل‌ چپ‌ دجله‌، جايي‌ كه‌ رودخانه‌ خابور آب‌هاي‌ زيادي‌ خود را در آن‌ مي‌ريزد واقع‌ است‌.

ابن‌ حوقل‌ درباره‌ قرقيسيا گويد شهري‌ قشنگ‌ است‌ كه‌ در آغوش‌ باغستاني‌ قرار داد. ياقوت‌ و حمدالله‌   مستوفي‌ هر دو آن‌ را محلي‌ دانسته‌اند كه‌ كوچكتر از رحبه‌ كه‌ شش‌ فرسخي‌ قرقيسيا و در جانب‌ غربي‌ فرات‌ است‌.
« ابن‌ رسته‌ »  قرقيسيا( Qarqisiya ) را از شهرهاي‌ اقليم‌ چهارم‌ و از حوزه‌هاي‌ ناحيه‌ جزيره‌ معرفي‌ مي‌كند.
«ابن‌ خردادبه‌» در  المسالك‌ و الممالك‌  پس‌ از آنكه‌ موقعيت‌ قرقيسيا بر ساحل‌ فرات‌ را توصيف‌ مي‌كند به‌ بيان‌ فاصله‌ آن‌ تا بغداد مي‌پردازد و تمامي‌ منازل‌ ميان‌ اين‌ دو را نام‌ برده‌ و به‌ فاصله‌ هر يك‌ از ديگري‌ نيز اشاره‌ مي‌كند.

بر اساس‌ محاسبه‌ وي‌ فاصله‌ اين‌ دو شهر از يكديگر در حدود نود و چند فرسخ‌ است‌.
در  معجم‌ البلدان‌  طول‌ و عرض‌ جغرافيايي‌ اين‌ شهر به‌ نقل‌ از بطلميوس‌ ذكر شده‌ است‌:
بطلميوس‌ مي‌گويد: طول‌  ] جغرافيايي‌ [  شهر قرقيسيا 64 درجه‌ و 45 دقيقه‌ و عرض‌ آن‌ 35 درجه‌ است‌. اين‌ شهر جزء اقليم‌ چهارم‌ است‌.

يكي‌ از محققان‌ معاصر در مورد موقعيت‌ جغرافيايي‌ قرقيسيا مي‌نويسد:
امروزه‌ خرابه‌هاي‌ آن‌ نزديك‌ شهر «دير زور» سوريه‌ قرار دارد. قرقيسيا نزديك‌ مرزهاي‌ سوريه‌ ـ عراق‌ است‌ و به‌ مرزهاي‌ تركيه‌ ـ سوريه‌ نسبتاً نزديك‌ مي‌باشد.

3. دلايل‌ و زمينه‌هاي‌ نبرد قرقيسيا

آنچنان‌ كه‌ از روايات‌ و بر مي‌آيد نبرد قرقيسيا بر سر گنجي‌ است‌ كه‌ در ناحية‌ فرات‌ پيدا مي‌شود. ابن‌ حماد به‌ نقل‌ از پيامبر اكرم‌ (ص‌) از اين‌ گنج‌ چنين‌ گزارش‌ مي‌دهد:
تحسر الفرات‌ عن‌ جبل‌ من‌ ذهب‌ و فضّة‌ فيقتل‌ عليه‌ من‌ كلّ سبعة‌ تسعة‌ ، فإذا أدركتموه‌ فلا تقربوه‌ .
فرات‌ از كوهي‌ از طلا و نقره‌ پرده‌ بر مي‌دارد سپس‌ بر سر آن‌ جنگ‌ مي‌شود به‌ طوري‌ كه‌ از هر نه‌ نفر، هفت‌ نفر كشته‌ مي‌شود، پس‌ هرگاه‌ آن‌ را درك‌ كرديد به‌ آن‌ نزديك‌ نشويد.
همين‌ مضمون‌ با الفاظي‌ مشابه‌ در روايات‌ ديگري‌ كه‌ از پيامبر گرامي‌ اسلام‌(ص‌) نقل‌ شده‌، آمده‌ است‌؛ كه‌ از جمله‌ مي‌توان‌ به‌ روايت‌ زير اشاره‌ كرد:
تحسر الفرات‌ علي‌ جبل‌ من‌ ذهب‌، فيقتتل‌ الناس‌ عليه‌ فيقتل‌ عليه‌ من‌ كل‌ مائة‌ تسعين‌ أو قال‌ تسعة‌ كلّهم‌ يري‌ أنّه‌ ينجو.
فرات‌ از كوهي‌ از طلا پرده‌ بر مي‌دارد، سپس‌ مردم‌ بر سر آن‌ به‌ نبرد بر مي‌خيزند و از هر صد نفر، نود نفر (و يا فرمود:نه‌ نفر ) در اين‌ نبرد كشته‌ مي‌شوند، هر يك‌ از آن‌ مردمان‌ گمان‌ مي‌كنند كه‌ نجات‌ مي‌يابند.
در  الفتن‌ و الملاحم‌  ابن‌ كثير نيز به‌ نقل‌ از رسول‌ خدا(ص‌) به‌ پيدا شدن‌ گنج‌ اشاره‌ شده‌ است‌:
يوشك‌ الفرات‌ أن‌ يحسر عن‌ كنز من‌ ذهب‌، فمن‌ حفره‌ فلا يأخذ منه‌ شيئاً.
به‌ زودي‌ فرات‌ از گنجي‌ از طلا پرده‌ بر مي‌دارد، پس‌ هر كس‌ آن‌ را يافت‌، نبايد چيزي‌ از آن‌ بر گيرد.
ابن‌ كثير در جايي‌ ديگر نيز از آن‌ حضرت‌ روايت‌ مي‌كند كه‌:
لا تقوم‌ الساعة‌ حتي‌ يحسر الفرات‌ عن‌ جبل‌ من‌ ذهب‌ يقتتل‌ الناس‌، فيقتل‌ من‌ كلّ مائة‌ تسعة‌ و تسعون‌، يقول‌ كلّ رجل‌ منهم‌: لعلّي‌ أكون‌ أنا الّذي‌ أنجو.
قيامت‌ بر پا نمي‌شود، تا اينكه‌ فرات‌ از كوهي‌ از طلا پرده‌ بر مي‌گيرد ] در آن‌ زمان‌  [ مردم‌ با يكديگر به‌ نبرد برمي‌خيزند. پس‌، از هر صد نفر، نود و نه‌ نفر كشته‌ مي‌شود، هر يك‌ از آن‌ مردمان‌ مي‌گويد: شايد من‌ كسي‌ باشم‌ كه‌ نجات‌ مي‌يابم‌ .
ابن‌ حسام‌ جونپوري‌ نيز در  البرهان‌ في‌ علامات‌ مهدي‌ آخر الزمان‌  به‌ ماجراي‌ كوه‌ طلا در فرات‌ اشاره‌ دارد:
لا تقوم‌ الساعة‌ حتي‌ يحسر الفرات‌ عن‌ جبل‌ من‌ ذهب‌ يقتتل‌ عليه‌ الناس‌ و يقتل‌ تسعة‌ أعشارهم‌.
قيامت‌ برپا نمي‌شود، مگر اينكه‌ فرات‌ كوهي‌ از طلا را آشكار مي‌سازد، مردم‌ بر سر آن‌ گنج‌ به‌ نبرد برمي‌خيزند و نفه‌ دهم‌ آنها كشته‌ مي‌شوند.
نويسنده‌ كتاب‌  عصر ظهور  در بحث‌ از جنبش‌ سفياني‌ چنين‌ آورده‌ است‌:

... هدف‌ اصلي‌ سفياني‌ از جنگ‌ عراق‌ سلطه‌ يافتن‌ بر آن‌ كشور و ايجاد مقاومت‌ در برابر نيروهاي‌ ايراني‌ و زمينه‌ سازان‌ ظهور حضرت‌، كه‌ از مسير عراق‌ به‌ سوي‌ سوريه‌ و قدس‌ پيش‌ مي‌روند خواهد بود.

ولي‌ در راه‌ عراق‌ در اثر حادثة‌ عجيبي‌ جنگ‌ قرقيسيا رخ‌ مي‌دهد و آن‌ حادثه‌ پيدا شدن‌ گنجي‌ در مجراي‌ فرات‌ و يا نزديك‌ مجراي‌ رود فرات‌ است‌.

به‌ طوري‌ كه‌ عده‌اي‌ از مردم‌ براي‌ دست‌ يافتن‌ به‌ آن‌، دست‌ به‌ تلاش‌ مي‌زنند و آتش‌ جنگ‌ بين‌ آنها شعله‌ ور مي‌شود و بيش‌ از صدهزار تن‌ از آنها كشته‌ مي‌شوند و هيچ‌ يك‌ به‌ پيروزي‌ قطعي‌ نمي‌رسند و به‌ آن‌ گنج‌ دست‌ نمي‌يابن. بلكه‌ همگي‌ از آن‌ منصرف‌ شده‌ و به‌ مسايل‌ ديگر مشغول‌ مي‌شوند.
ناگفته‌ نماند كه‌ ايشان‌ نيز رواياتي‌ در مورد پيدا شدن‌ گنج‌ نقل‌ مي‌كنند، از جمله‌ روايت‌ زير كه‌ در نسخه‌ خطي‌ ابن‌ حماد به‌ نقل‌ از پيامبراكرم‌ (ص‌) وارد شده‌ است‌:

فتنه‌ چهارم‌ هجده‌ سال‌ به‌ طول‌ مي‌انجامد، سپس‌ در آن‌ هنگام‌ كه‌ بايد پايان‌ مي‌پذيرد و تحقيقاً نهر فرات‌ از كوهي‌ از طلا پرده‌ بر مي‌دارد و مردم‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ به‌ جان‌ يكديگر مي‌افتند و از هر نفه‌ تن‌ هفت‌ تن‌ كشته‌ مي‌شوند.
قابل‌ ذكر است‌ كه‌ بيشتر اين‌ روايات‌ از نظر سند ضعيف‌ هستند.

4. نيروهاي‌ درگير در نبرد قرقيسيا

بنابه‌ آنچه‌ از روايات‌ اهل‌ سنت‌ به‌ دست‌ مي‌آيد طرفين‌ درگير در نبرد قرقيسيا، تركان‌، روميان‌ و لشكر سفياني‌ هستند. در اينجا به‌ برخي‌ از رواياتي‌ كه‌ در اين‌ زمينه‌ وارد شده‌اند اشاره‌ مي‌كنيم‌:
... ظهر السفياني‌ بجيشه‌ عليهم‌، فيقتل‌ الترك‌ والروم‌ بقرقيسيا...  .
سفياني‌ با سپاهش‌ بر آنها پيروز مي‌شود و ترك‌ و روم‌ را در قرقيسيا مي‌كشد.
و در جايي‌ ديگر آمده‌ است‌:
... فعند ذلك‌ تجتمع‌ الترك‌ والروم‌ يقاتلون‌ جميعاً و ترفع‌ ثلاث‌ رايات‌ بالشام‌، ثم‌ يقاتلهم‌ السفياني‌ حتي‌ يبلغ‌ بهم‌ قرقيسياء.
... پس‌ در آن‌ هنگام‌ تركان‌ و روميان‌ اجتماع‌ كرده‌ و با يكديگر به‌ نبرد برمي‌خيزند و سه‌ پرچم‌ در شام‌ برافراشته‌ مي‌شود، آنگاه‌ سفياني‌ باآنها جنگ‌ مي‌كند تا در منطقه‌ قرقيسيا به‌ آنها مي‌رسد.
در روايت‌ ديگري‌ چنين‌ آمده‌ است‌:
دخوله‌ (السفياني‌) الكوفة‌ بعد ما يقاتل‌ الترك‌ والروم‌ بقرقيسياء...
زمان‌ وارد شدن‌ سفياني‌ به‌ كوفه‌ بعد از نبرد او با تركان‌ و روميان‌ در قرقيسيا است‌ .
در روايتي‌ كه‌ عبدالله‌ بن‌ زبير از امام‌ علي‌(ع‌) نقل‌ مي‌كند نيز از حضور دو عبدالله‌ و سپاه‌ آنان‌ در قرقيسيا سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌:
يتبع‌ عبداللّه‌ عبداللّه‌ حتي‌ يلتقي‌ جنودهما بقرقيسيا علي‌ النهر.
عبدالله‌ به‌ دنبال‌ عبدالله‌ برمي‌ خيزد تا اينكه‌ سپاهيان‌ آنها در قرقيسيا در كنار نهر با يكديگر رودرو مي‌شوند.
منابع‌ شيعي‌ نيز از درگيري‌ لشكر سفياني‌ با تركان‌ خبر مي‌دهند، مؤلف‌  عصر ظهور  در اين‌ زمينه‌ چنين‌ مي‌نويسد:
اما طرف‌ مقابل‌ سفياني‌ در اين‌ نبرد از نظر اكثر روايات‌ تركان‌ هستند ولي‌ منظور از تركان‌ در اينجا چيست‌؟ آنچه‌ به‌ نظر مي‌رسد و به‌ طبيعت‌ امر نزديك‌تر است‌ اينكه‌ آنها سپاهيان‌ ترك‌ زبان‌ هستند؛ چراكه‌ درگيري‌ و نزاع‌ بر سر دارائي‌ است‌ كه‌ نزديك‌ مرزهاي‌ سوريه‌ و تركيه‌ وجود دار...
در كتاب‌  روزگار رهايي‌  نيز احاديث‌ متعددي‌ دربارة‌ تركان‌ ذكر شده‌ و تأكيد مي‌شود كه‌ فتنة‌ ترك‌ در قرقيسيا انجام‌ مي‌پذيرد  .
در اينجا به‌ برخي‌ از احاديثي‌ كه‌ در كتاب‌ ياد شده‌ آمده‌ و ظاهراً در ارتباط‌ با نبرد قرقيسيا است‌ اشاره‌ مي‌كنيم‌؛  درنخستين‌ روايت‌ به‌ نقل‌ از پيامبر اكرم‌(ص‌) چنين‌ آمده‌ است‌:
للترك‌ خرجتان‌، خرجة‌ فيها خراب‌ آذربيجان‌ و خرجة‌ يخرجون‌ في‌ الجزيرة‌ يخيفون‌ ذوات‌ الحجال‌ فينصر الله‌ المسلمين‌ فيهم‌ ذبح‌ اللّه‌ الاعظم‌.

براي‌ ترك‌ها دو خيزش‌ است‌ كه‌ در يكي‌ از آنها آذربايجان‌ ويران‌ مي‌شود و در ديگري‌  وارد جزيره‌  مي‌شوند و پرده‌ نشينان‌ را به‌ وحشت‌ مي‌اندازند. خداوند مسلمانان‌ را پيروز مي‌گرداند كه‌ كشتار بزرگ‌ الهي‌ در آن‌ روز است‌.

در روايت‌ ديگري‌ نيز چنين‌ مي‌خوانيم‌:
ليردنّ الترك‌ الجزيرة‌، حتي‌ تسقي‌ خيلهم‌ من‌ الفرات‌. فيبعث‌ الله‌ عليهم‌ الطاعون‌ فيقتلهم‌ فلا ينجو منهم‌ إلا رجل‌ واحد. و يبعث‌ الله‌عليهم‌ ثلجاً فيها صرٌّ وريح‌ وحبيد فءاذا هم‌ خامدون‌... فيرجع‌ المسلمون‌ إلي‌ أصحابهم‌ فيقولون‌ ءانّ الله‌ قد أهلكهم‌ و كفاكم‌ شرّهم‌.

بدون‌ ترديد سپاه‌ ترك‌ وارد جزيره‌ خواهند شد تا اسب‌هايشان‌ از فرات‌ سيراب‌ شوند، آنگاه‌ خداوند بر آنها طاعون‌ را مسلط‌ مي‌كند و همگي‌ به‌ وسيله‌ طاعون‌ از بين‌ مي‌روند و به‌ جز يك‌ نفر از آنها باقي‌ نمي‌ماند.

خداوند بر آنها برف‌ و تگرگ‌ همراه‌ با سرماي‌ سوزان‌ و طوفان‌ خانمان‌ برانداز فرو مي‌فرستد و همگي‌ نقش‌ بر زمين‌ مي‌شوند. مسلمانان‌ به‌ يكديگر نويد مي‌دهند كه‌ خداوند آنها را هلاك‌ كرد و شر آنها را از شما كوتاه‌ نمود.

5. زمان‌ نبرد قرقيسيا

نبرد قرقيسيا ميان‌ دو واقعه‌ مهم‌ صورت‌ مي‌گيرد؛ نخست‌ خروج‌ سفياني‌ و دوم‌ ظهور امام‌ مهدي‌ (ع‌). دراينجا به‌ اختصار به‌ هر يك‌ از آنها اشاره‌ مي‌كنيم‌:
1ـ5. خروج‌ سفياني‌
امام‌ باقر(ع‌) در مورد واقعه‌ نخست‌ چنين‌ فرموده‌است‌ :
يخرج‌ السفياني‌ يوم‌ جمعة‌، فيصعد منبر دمشق‌ و يبايع‌ الناس‌ علي‌ أن‌ لا يخالفوا أمره‌ رضوه‌ أم‌ كرهوه‌ ثمّ يخرج‌ إلي‌ الغوطة‌. فيجتمع‌ ءاليه‌ خمسون‌ ألف‌ مقاتل‌. ثمّ تختلف‌ الرايات‌ الثلاث‌. فراية‌ الترك‌ و العجم‌ و هي‌ سواد. وراية‌ لبني‌ العباس‌ صفراء و راية‌ السفياني‌ حمراء. فيغلبهم‌ السفياني‌ بعد أن‌ يقتل‌ منهم‌ ستين‌ ألفاً و يسير إلي‌ حمص‌ فإلي‌ الفرات‌ مروراً بالرّقة‌ و سبا.
سفياني‌ در روز جمعه‌ خروج‌ مي‌كند و بر فراز منبر دمشق‌ قرار مي‌گيرد و از مردم‌ بيعت‌ مي‌گيرد كه‌ هرگز با امر او مخالفت‌ نكنند، چه‌ آن‌ را بپسندند و چه‌ آن‌ را ناخوش‌ دارند.

آنگاه‌ به‌ سوي‌ «غوطه‌» حركت‌ مي‌كند و 50 هزار جنگجو در اطراف‌ او گردآيند، آنگاه‌ سه‌ پرچم‌ به‌ اهتزاز در آيد: پرچم‌ ترك‌ها و عجم‌ها كه‌ سياه‌رنگ‌ است‌. پرچم‌ بني‌ عباس‌ كه‌ زردرنگ‌ است‌.

پرچم‌ سفياني‌، كه‌ سرخ‌رنگ‌ است‌. سفياني‌ بر آنها چيره‌ مي‌شود، پس‌ از آنكه‌ 60 هزار نفر از آنها را از دم‌ شمشير مي‌گذارند، آنگاه‌ به‌ سوي‌ «حمص‌» مي‌رود و از فرات‌ عبور مي‌كند و عازم‌ «رقّه‌»   و «سبا» مي‌شود.
امير المؤمنين‌ علي‌(ع‌) نيز از جنگ‌ سفياني‌ با سپاه‌ «ابقع‌» و «اصهب‌» خبر مي‌دهند :
يلتقي‌ السفياني‌ بالابقع‌ فيقتله‌ السفياني‌ و من‌ معه‌. ثم‌ يقتل‌ الاصهب‌ و أتباعه‌. ثم‌ لا يكون‌ له‌ هَمّ إلّا آل‌ محمد و شيعتهم‌ و المثول‌ الي‌ العراق‌. و يمرّ جيشه‌ بقرقيسيا...
سفياني‌ با «ابقع‌» درگير مي‌شود سپس‌ او و سپاهيانش‌ را مي‌كشد. سپس‌ «اصهب‌» و ياران‌ او را

 

منبع: موعود

sadagh بازدید : 119 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

 فروش زنان به عنوان کالای جنسی تا سقط داوطلبانه

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۲/۱ ۰۸:۴۱:۱۵ - نویسنده : zeinab

در آمریکا به طور متوسط هر روز 3 زن، به دست شوهرش کشته می شود. بیش از 1.8 میلیون شوهر در آمریکا به طور وحشتناکی زنان خود را کتک می زنند و 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار شوهران خود قرار می گیرند.چرا غربی ها با تمام قوا به انتشار اخبار نقض حقوق بشر در کشورهای مسلمان و علی الخصوص ایران می پردازند؟

آیا می دانید که در استرالیا، زنان حق نداشتند با شوهرشان بر سر یک سفره غذا بخورند. آیا از تصویب قانون جنایت آمیز "Roe" در کشورهای مدعی حقوق بشر باخبرید؟ آیا می دانید که پیامبر گرامی اسلام، لبخندهای زن و شوهر، به روی هم، به هنگام برخورد با یکدیگر و یا هنگام خداحافظی را صدقه می دانستند و به اندازه انفاق فی سبیل الله برایش ارزش قائل بودند. آیا نامه محبت آمیز امام خمینی(ره) به همسرشان را مطالعه کرده اید؟

آیا امی دانید که مقام معظم رهبری درخصوص حضور زن در عرصه های اجتماعی چه فرموده اند؟



"تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر،با روح برادری رفتار کنند.هرکس، حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.کسی را نمی توان تحت شکنجه، مجازات، یا رفتارهایی قرار داد که ظالمانه بوده و یا برخلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.

هرکس حق دارد شخصیتِ حقوقی او در همه جا به عنوان یک انسان، در مقابل قانون به رسمیت شناخته شود". جملات مذکور، بخش هایی از "اعلامیه حقوق جهانی بشر" می باشد که توسط مجامع غربی، تدوین و تصویب شده است.

از به ارث رسیدن "زن" در روم باستان تا قانون "سقف شیشه‌ای" در هلند
در جوامع غربی، از سال‌ها پیش هیچگاه  زن جزو طبقات انسانی تلقی نمی‌شد. برای مثال در یونان باستان، زن در بازارها خرید و فروش می شد و بعد از مرگ شوهرش، حق زندگی نداشت. در روم باستان نیز، زنان به عنوان اشخاص نبودند،بلکه به عنوان اشیاء بودند و پس از مرگ مردان،مانند اشیاء به ارث برده می شدند.

در استرالیا، زنان حق نداشتند با شوهرشان بر سر یک سفره غذا بخورند و در اغلب اوقات، مردان، زنان مریض خود را خفه می نمودند. در فرانسه،به ظاهر حقوق مساوی با مردان داشتند، مثلا زنان مانند مردان مجازات می شدند، اما هیچیک از حقوق و امتیازات مردان،مثلا حق رأی سیاسی به آن ها داده نشد.در روسیه،پدری که دخترش را به خانه شوهری می فرستاد، او را آهسته با تازیانه می زد و سپس شلاق را به داماد خود می داد تا از این به بعد، از دست شوهرش کتک بخورد

 


در فرانسه هیچگاه حق رأی سیاسی به زنان داده نمی‌شد

این نگرش تبعیض آمیز، هیچگاه تصحیح نشد و تا جایی پیش رفت که زنان به جریان‌های انحرافی و تبلیغاتی کشیده شدند و امروز  ما شاهد به وجود آمدن بنگاه‌های خرید و فروش و معامله جنسی زنان در غرب هستیم. اکنون بنگاه‌های خرید و فروش زنان در این کشورها، با شعار "آزادی زنان در روابط جنسی" و "حق تسلط زن بر بدن خویش" به صورت گسترده ای فعالیت می کنند.
یکی از نمونه های تأسف انگیز در این خصوص، فروشگاه هایی در خاک فلسطین اشغالی می باشد.در این فروشگاه ها،زن به عنوان کالایی جنسی همراه با برچسب قیمت و سایر مشخصات،به فروش می رسد.
جالب است بدانید رژیم نامشروع اسرائیل که به شهادت تاریخ و اسناد، هیچ گاه میانه خوبی با حقوق و قانون نداشته، یکی از کرسی های هجده گانه کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW) را در اختیار دارد. کشوری که با اعتقاد به برتری خونی و نژادی خود، مخالف اصلی ترین اصلِ اعلامیه جهانی حقوق بشر، یعنی" احترام و اعتقاد به منزلت انسانی افراد، بدون توجه به نژاد و جنس" است.

اما مسئولان این رژیم طی سالهای اخیر کوشیده اند با ژست های سیاسی از حجم انتقادات جهانی نسبت به خود بکاهند . از این‌رو در حوزه های مختلف بین المللی از جمله مسئله حقوق بشر و در ذیل آن حقوق زنان وارد شده اند.
این شوخی بزرگ در حالی رنگ واقع به خود می گیرد که تمامی گزارشات و اعترافاتِ روزنامه های عبری زبان و خبرگزاری های داخلی اسرائیل، گویای آن‌ست که این رژیم، نه تنها در تعاملات با غیر اسرائیلی ها وقعی به هیچ یک از مصوبات جامعه بین الملل نمی نهد بلکه در داخل سرزمین های اشغالی 1948 نیز کلیه حرکات و سکناتش با روح تمامی قوانین و صریح اکثرِ مواد در تعارض است.‏


به گزارش انجمن مدافعان حقوق بشر به نقل از روزنامه هاآرتص، در سال 2011 و به بهانه روز جهانی زن، در تحلیلی پیرامون وضعیت زنان یهودی سرزمین های اشغالی نوشت:" باید اذعان کرد که اسرائیل دیگر مکانی برای زنان نخواهد بود." این قدیمی ترین روزنامه عبری زبان در همین گزارش افزود:" تعداد زیادی از زنانِ اسرائیل اجباراً به استخدام ارتش درآمده و تنها از یک سوم درآمد مردان بر خوردار هستند."

در گزارش سازمان عفو بین الملل آمده است: "بیشتر زنان و دختران جوان خارجی که به اسرائیل آمده اند، به یک کالا مبدل شده اند و در مقابل پرداخت چندین هزار دلار به فرد دیگری واگذار می شوند و مورد معامله قرار می گیرند.

کسانی که این زنان را خریداری می کنند، آنها را همچون یک برده به کارهای خلاف عفت وا می دارند تا آن مبلغی را که برای به دست آوردن شان پرداخته اند، باز پس گیرند. این زنان در آپارتمان ها حبس می شوند و گذرنامه ها و بلیط های سفرشان نیز توسط فردی که آنها را خریداری کرده است، مصادره می شود. بسیاری از این افراد هدف انواع خشونت قرار می گیرند.

این در حالی است که "دولت اسرائیل هرگز افرادی را که به این شکل هولناک حقوق بشر را زیر پا می گذارند، به دستگاه قضایی معرفی نمی کند و  هیچ مجازاتی برای این افراد در نظر گرفته نمی شود.

در ایالات متحده آمریکا، به طور متوسط هر روز 3 زن، به دست شوهرش کشته می شود. بیش از 1.8 میلیون شوهر در آمریکا به طور وحشتناکی زنان خود را کتک می زنند و تعداد قابل توجهی از زنان، هر ساله بر اثر کتک خوردن، می میرند. در آمار دیگری، 30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار شوهران خود و 15 تا 25 درصد آنان،حتی هنگام بارداری، مورد آزار قرار می گیرند.


زنان به عنوان شهروندان درجه 2 در ایالات متحده آمریکا محسوب می شوند. "لین پالترو " یکی از اعضای انجمن ملی وکلای حامی زنان باردار، چنین می‌گوید: "زنان از حقوق انسانی خود محروم شده و قوانینی حقیقتاً ظالمانه در حق ایشان اعمال شده است. این قوانین زنان باردار را در زمره طبقه‌ای مجزا از دیگر انسان‌ها قرار داده و ایشان را از حقوق خویش محروم ساخته است. "


در هلند، هنوز در نیروی پلیس این کشور، فرهنگی که به نیروهای مذکور، اجازه اعمال خشونت جنسی نسبت به همکاران مونث،را می دهد وجود دارد. مشکل عدم پیشرفت شغلی زنان به قدری جدی است که از آن به عنوان "سقف شیشه ای" یاد می کنند. علاوه بر این، صنعت روسپیگری، 5 درصد از اقتصاد کشور هلند را تشکیل می دهد.

در فرانسه، تعداد قابل توجهی از زنان از سوی همسرانشان قربانی خشونت منجر به مرگ می شوند(در این کشور، ۹۵ % قربانیان خشونت را زنان تشكیل می‏دهند و ۵۱% آن‏ها قربانی خشونت توسط همسرانشان هستند).علاوه بر این، زنان در مشاغل کم اهمیت مانند خدمتکاری و کار در رستوران و هتل به کار گرفته می شوند. آمار فحشاء در فرانسه در حال گسترش است.زنان و دختران جوان اروپای شرقی اغلب به اجبار و توسط شبکه های سازمان یافته وارد فرانسه می شوند.


پوستری با موضوع نقض حقوق زنان شاغل در فرانسه. زنان تنها در 20% از مشاغل،امکان فعالیت دارند که 78% از این مشاغل،فقط کارهای خدماتی می باشد. در نتیجه، زنان شاغل،هیچ امیدی به پیشرفت در زمینه کاری ندارند.

در سوئد، بر طبق آمار، هر 20 دقیقه، یکبار، یک زن، کتک می خورد و مجروح می شود و در هر 3 ساعت یکبار، به یک زن تجاوز می شود. قاچاق دختران در خارج از این کشور توسط شهروندان سوئدی صورت می گیرد. در آلمان، زن در رسانه ها و تبلیغات به عنوان یک شئ جنسی نشان داده می شود. علاوه بر این در ژانویة سال 2002، "روسپیگری" به عنوان شغلی کاملاً قانونی به تصویب رسید.


مروه الشربینی، شهیده حجاب
در بریتانیا، آمار زنان زندانی خصوصا در ایرلند شمالی، به دلایل ارتکاب تخلفات جزیی مانند عدم پرداخت مجوز استفاده از تلویزیون، زندانی گردیده اند که این آمار رو به افزایش است. در این کشور، قوانینی مانند احترام به ملاقات های خانوادگی و ترتیبات مراقبت از کودکان، برای زنان زندانی وجود ندارد و زنان از جهت دسترسی به آموزش، اشتغال و مراقبت های بهداشتی، در رنج می باشند.

"به دنیا آمدن فرزند" در غرب، یک "تفریح" است نه یک "وظیفه"
کارولین گراگلیا می گوید: جامعه ما به زن اجازه می دهد به هر دلیلی کودک خود را سقط کند، در واقع جامعه با اهدای جایزه سقط جنین، این تعریف را پذیرفته که، "به دنیا آمدن فرزند" در غرب، یک "تفریح" است و نه یک "وظیفه".

بر اساس اندیشه غربی، سقط جنین، حق زن است. زنان مالک جسم خویش هستند و اگر جنین را مانع آسایش و رفاه خود دانستند،به سادگی می توانند آن را از میان بردارند. قانونی کردن سقط جنین و ایجاد دسترسی رایگان به آن، یک راه حل مترقی و انسانی است. قانون سقط جنین به زن اجازه می دهد که مادر شدن های خود را آزادانه به عهده بگیرد.


اعتراض به قانون سقط جنین
"مری پراید"(روانشناس آمریکایی) در کتاب خود می نویسد: سقط اولین گام برای به خود اندیشی، به شغل اندیشی، به ارتقاء اندیشی، به برنامه ریزی مالی اندیشی است. "هری بلاک من"( یکی از قضات دیوان عالی آمریکا) پس از تصویب قانون Roe” " (قانونی شدن سقط جنین)، به سادگی گفت: به موجب تصویب این قانون، گام مهمی در راه برتری و تساوی حقوق زنان با مردان برداشته شده است. از نظر وی، برابری و تساوی این است که، چون مردان طبیعتا باردار نمی شوند، زنان هم ناخواسته نباید باردار شوند.

"جرج گرانت" (پژوهشگر آمریکایی): رسانه های ما به شکست اخلاقی بزرگی رسیده اند و به خود زحمت نمی دهند که به اطلاع عموم برسانند: درست همان اعمال شنیعی که پزشکان هیتلر را بدان متهم می کنیم، امروزه به طور عادی و روزمره، به دست پزشکان و پژوهشگران برجسته، در بیمارستان ها و دانشگاه های آمریکا انجام می شود.


"تروُر لوتان"(روزنامه نگار کانادایی) می پرسد: چه قدر می خواهید به پیروزی هیتلر پس از مرگش کمک کنید؟!! بسیاری از پزشکان غربی که عمل سقط جنین را انجام می دهند، یهودی هستند؛ اما به نظر نمی رسد حاضر باشند شباهتی میان کارشان با اردوگاه های اسیران جنگ جهانی دوم ببینند. براساس گزارش پارلمان اروپا در بروکسل، در مواد آرایشی، اکثرا پنهانی، از جنین های زنده و مرده استفاده می شود.

"تجاوز به حقوق افراد" و "خشونت افراط گونه در غرب"، دلیلی بر تلاش رسانه ای این کشورها برای انحراف افکار عمومی در موضوع "حقوق بشر"
کشورهای غربی زمانی که می‌خواهند حاکمیت سایر حکومت‌ها را به چالش بکشانند بر روی حقوق زنان و کودکان تمرکز می‌کنند اما در مقایسه آماری و طبق آنچه که غربی‌ها اذعان دارند مشاهده می‌کنیم وضعیت تجاوز و خشونت جنسی علیه زنان رو به افزایش است.

در حالی که زنان غربی وضعیت اسفناکی را می‌گذرانند رسانه‌های این کشور‌ها محفل مطبوعاتی و خبری را ایجاد کرده‌اند تا افکار عمومی جهان را از آنچه در کشورشان می‌گذرد دور کنند و با اعلام گزارش‌های دروغ از وضعیت حقوق زنان در سایر کشور‌ها بویژه ایران سعی می‌کنند بر چالش‌های خود در حوزه زنان سرپوش بگذارند.

پیامبر اعظم(ص): لبخندهای زن و شوهر، به روی هم، به هنگام برخورد با یکدیگر و یا هنگام خداحافظی،صدقه است و به اندازه انفاق فی سبیل الله ارزش دارد.

اما این تلاش بیهوده، هیچگاه انسان های راستین را فریب نمی دهد.دین مبین اسلام،همیشه منادی عدالت و نیکی بوده است.پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند: وقتی مرد به همسر خود با محبت می نگرد، و همسرش به او با مهر می نگرد، خداوند به دیده ی رحمت بر آن ها می نگرد.
ایشان در جایی دیگر می فرمایند: جبرئیل آنقدر درباره زنان سفارش کرد، که من گمان کردم که جایز نیست برای مرد، که به همسرش حتی "اٌف" و سخنی لطیف تر از گل بگوید.
در حدیث دیگری از پیامبر اعظم(ص) آمده است: لبخندهای زن و شوهر، به روی هم، به هنگام برخورد با یکدیگر و یا هنگام خداحافظی،صدقه است و به اندازه انفاق فی سبیل الله ارزش دارد.

  امام صادق (ع) نیز می فرمایند: دوست داشتن همسر، از خلق و خوی پیامبران است. ایشان همچنین می فرمایند: هرکس محبتش نسبت به ما اهل بیت زیاد شود، محبتش نسبت به همسرش زیاد می شود.

ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.  ماشا می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛

رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد. اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است.

امام خميني (ره): زن مربي انسان است. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه كس بالاتر است و اين امري است كه انبيا مي خواستند

امام خميني (ره) نیز همواره در سخنان خود، بر کرامت زن تأکید بسیار داشتند.از آن جمله می توان به این کلام ایشان اشاره نمود: اسلام وقتي ظهور كرد که در جزيرة العرب‚ بانوان حيثيت خودشان را پيش مردان از دست داده بودند‚ اسلام آنها را سربلند و سرافراز كرد‚ اسلام آنها را با مردان مساوي كرد. عنايتي كه اسلام به بانوان دارد بيشتر از عنايتي است كه بر مردان دارد.

مردان بر ملت ها حق دارند و زن ها حق بيشتر دارند‚ زن ها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ مي كنند. قرآن كريم انسان ساز است و زن ها نيز انسان ساز‚ وظيفه زن ها انسان سازي است. اگر زن هاي انسان ساز از ملت ها گرفته بشود‚ ملت ها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد‚ شكست خواهند خورد‚ منحط خواهند شد. زن ها هستند كه ملت ها را تقويت مي كنند‚ شجاع مي كنند(صحيفه نور ج 11 صفحه 253).

ایشان در رهنمودی دیگر، می فرمایند: همانطوري كه مرد در همه شئون دخالت دارد‚ زن هم دخالت دارد‚ همانطوري كه مرد بايد از فساد اجتناب كند‚ زن هم بايد از فساد اجتناب كند. زن ها نبايد ملعبه دست جوان هاي هرزه بشوند‚ زن ها نبايد مقام خودشان را منحط كنند و خداي ناخواسته بزك كرده بيرون بيايند و در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زن ها بايد انسان باشند‚ زن ها بايد تقوا داشته باشند‚ زن ها مقام كرامت دارند‚ زن ها اختيار دارند‚ همانطوري كه مردها اختيار دارند. خداوند شما را با كرامت خلق كرده است‚ آزاد خلق كرده است.

خداوند همانطوري كه قوانيني براي محدوديت مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه نيابد دارد‚ در زن ها هم دارد. همه براي صلاح شماست‚ همه قوانين اسلامي براي صلاح جامعه است. آنها كه زن ها را مي خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوان هاي فاسد قرار بدهند،خيانتكارند.

زن ها نبايد گول بخورند‚ زن ها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزك كرده بيرون برود‚ با سر باز و لخت. اين مقام زن نيست‚ اين عروسك بازي است‚ نه زن. زن بايد شجاع باشد‚ زن بايد در مقدرات اساسي مملكت دخالت بكند. زن آدم ساز است‚ زن مربي انسان است(صحيفه نور ج 11 صفحه 253).

رهبر کبیر انقلاب، به دفعات بر نقش زن در جامعه تأکید کرده اند، که از آن جمله می توان به این سخن استناد کرد: نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است براي اينكه زنان‚ بانوان علاوه بر اينكه خودشان يك قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهاي فعال را در دامن خودشان تربيت مي كنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه كس بالاتر است و اين امري است كه انبيا مي خواستند و مي خواستند كه بانوان قشري باشند كه همه آنها تربيت كنند جامعه را و شيرزنان و شيرمرداني به جامعه تقديم كنند(صحيفه نور ج 14 صفحه 130).

نامه محبت آمیز امام خمینی(ره) به همسرشان: در فروردين سال 1312 شمسي، كه امام عازم سفر حج بودند، در بيروت، نامه‌اي براي همسرش مرحومه خديجه ثقفـي - كه دومين فرزند را در بطن خود داشتند ـ نوشتند كه متن كامل اين نامه بدين شرح است:
تصدقت شوم، الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم،متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه قلبم منقوش است. عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند.

[حال]من با هر شدتي باشد مي‌گذرد؛ ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد،خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم.حقيقتا جاي شما خالي است، فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.
در هر حال، امشب، شب دوم است كه منتظر كشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف، يك كشتي فردا حركت مي كند، ولي ماها كه قدري دير رسيديم، بايد منتظر كشتي ديگر باشيم. عجالتا تكليف معلوم نيست، اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم، كه همه حجاج را موفق كند به اتمام عمل. از اين حيث قدري نگران هستم، ولي از حيث مزاج بحمدالله به سلامت. بلكه مزاجم بحمدالله مستقيم‌تر و بهتر است. خيلي سفر خوبي است، جاي شما خيلي خيلي خالي است. دلم براي پسرت [سيدمصطفي] قدري تنگ شده است.

اميد است كه هر دو(2) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزيز و محافظت خداي متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام] و خانم‌ها [مادر و مادربزرگ همسر امام] كاغذي نوشتيد، سلام مرا برسانيد. من از قبل همه نايب‌الزياره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانيد و به توسط ايشان به آقاي دكتر [علوي] سلام برسانيد. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانيد. صفحه مقابل را به آقاي شيخ عبدالحسين بگوييد برسانند.
ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله

مقام معظم رهبری: اسلام با كاركردن زن موافق است. نه فقط موافق است‚ بلكه كار را تا آنجا كه مزاحم با شغل اساسي و مهمترين شغل او‚ يعني تربيت فرزند و حفظ خانواده نباشد‚ شايد لازم هم مي داند. يك كشور كه نمي تواند از نيروي كار زنان در عرصه هاي مختلف بي نياز باشد‚ اما اين كار نبايد با كرامت و ارزش معنوي و انساني زن منافات داشته باشد. نبايد زن را تذليل كنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمايند.

مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي نیز در مورد حقوق بشر در غرب چنین می فرمایند:دنياي غرب‚ زن را به ابتذال كشاند. تا شصت‚هفتاد سال قبل از اين‚ در تمام اروپا و كشورهاي غربي‚ زن فقط در سيطره مرد - يا مرد خود و يا يك مرد ديگر مثل صاحب كارخانه و مزرعه - مي توانست باشد و هيچ حقي از حقوق اصلي يك انسان در يك جامعه متمدن را نداشت.

حق راي و حق مالكيت و حق معامله نداشت. بعد آمدند زن را به ميدان كار و زندگي و فعاليت اجتماعي كشاندند‚ اما در همان حال‚ تمام وسايل را براي لغزش زن فراهم كردند و او را در متن جامعه‚ رها و بي پناه گذاشتند.

سرمايه داران بزرگ‚ سياستمداران خبيث و پليد و گردانندگان دستگاههاي مخفي‚ فكر كردند كه مي توانند براي كارهاي سياسي و اقتصادي‚ از اين وضعيت بهتر استفاده كنند و زن را به ابتذال بكشانند. بله‚ در آن جاها‚ علم و سياست هم هست و زنها در ميدان علم و سياست هم جلو مي روند‚ اما به چه قيمتي همين حالاهم توده وعامه زنها - نه چهار نفر خانم دكتر يا متخصص يا نويسنده و برجستگان و زبدگان - در كشورهاي اروپايي و امريكايي كه از تمدن غربي حظ زيادي دارند‚ در وضعيت سخت و بي رحمانه يي زندگي مي كنند و ستم همسران وستم كاري كه بر آنان تحميل مي شود و كارهاي سخت و سنگيني كه بر دوش آنان مي گذارند‚ تحمل مي كنند.

با اين كار‚ وانمود مي كنند كه زن را وارد ميدان اجتماع كرده اند‚ در حالي كه فرصت انديشيدن و فكر كردن و تصميم گرفتن هم براي آنان وجود ندارد.(تاريخ: 26/10/1368)


ایشان همچنین می فرمایند: چه ستمهايي كه در حق زن روا داشته شده و اسمش ستم است‚ و چه ستمهايي كه اسمش هم ستم نيست‚ اما در حقيقت ستم است‚ مثل همين سوق دادن به تجمل و مصرف گرايي و آرايشهاي بيهوده و مخارج سنگين و تبديل شدن به يك وسيله مصرف. اين‚ ستم بزرگي بر زن است. شايد بشود گفت كه هيچ ظلمي بالاتر از اين نيست‚ زيرا كه او را بكلي از آرمانها و اهداف تكاملي خودش غافل و منصرف مي كند و به چيزهاي خيلي كوچك و حقير سرگرم مي نمايد. (تاريخ : 16/10/1369)

زن مسلمان بايد در راه فرزانگي و علم تلاش كند‚ در راه خودسازي معنوي و اخلاقي تلاش كند‚ در ميدان جهاد و مبارزه - از هر نوع جهاد و مبارزه اي پيشقدم باشد‚ نسبت به زخارف دنيا و تجملات كم ارزش‚ بي اعتنا باشد‚ عفت و عصمت و طهارتش در حدي باشد كه چشم و نظر هرزه ي بيگانه را به خودي خود دفع كند‚ در محيط خانه‚ دلارام شوهر و فرزندانش باشد‚ مايه ي آرامش زندگي و آسايش محيط خانواده باشد‚ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنكته و مهرآميزش‚ فرزندان سالمي را از لحاظ رواني تربيت كند‚ انسانهاي بي عقده‚ انسانهاي خوش روحيه‚ انسانهاي سالم از لحاظ روحي و اعصاب‚ در دامان او پرورش پيداكنند‚ و مردان و زنان و شخصيتهاي جامعه را به وجود بياورد. مادر از هر سازنده اي‚ سازنده تر و باارزش تر است.

بزرگترين دانشمندان‚ ممكن است مثلا يك ابزار بسيار پيچيده ي الكترونيكي را به وجود بياورند‚ موشكهاي قاره پيما بسازند‚ وسايل تسخير فضا را اختراع كنند‚ اما هيچ يك از اينها اهميت آن را ندارد كه كسي يك انسان والا به وجود بياورد. و او‚ مادر است. اين‚ آن الگوي زن اسلامي است.

رهبر معظم انقلاب در سخنی دیگر درخصوص جایگاه زن در اسلام،می فرمایند:اسلام با كاركردن زن موافق است. نه فقط موافق است‚ بلكه كار را تا آنجا كه مزاحم با شغل اساسي و مهمترين شغل او‚ يعني تربيت فرزند و حفظ خانواده نباشد‚ شايد لازم هم مي داند. يك كشور كه نمي تواند از نيروي كار زنان در عرصه هاي مختلف بي نياز باشد‚ اما اين كار نبايد با كرامت و ارزش معنوي و انساني زن منافات داشته باشد. نبايد زن را تذليل كنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمايند.

تكبر از همه ي انسانها مذموم است‚ مگر از زنان‚ در مقابل مردان نامحرم‚ زن بايد در مقابل مرد نامحرم متكبر باشد. فلايخضعن في القول. در حرف زدن مقابل مرد نبايد حالت خضوع داشته باشد. اين‚ براي حفظ كرامت زن است. اسلام اين را مي خواهد و اين‚ الگوي زن مسلمان است(تاريخ : 25/9/1371).
منبع: موعود

sadagh بازدید : 132 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

چرا کف دست مو ندارد؟

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۲/۱ ۱۳:۴۵:۵۸ - نویسنده : soha

مجادلة طبّی خواندنی امام صادق(ع) با يك طبيب هندي

ربيع حاجب مي‌گويد: روزي طبيبي هندي در مجلس منصور كتاب طب مي‌خواند، در حالي كه امام صادق(ع) در آنجا حضور داشت.

چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت، به امام ششم(ع) گفت: دوست داري از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: «نه، زيرا آنچه من مي‌دانم از دانش تو بهتر است.» طبيب پرسيد: تو از طب چه مي‌داني؟

حضرت فرمود: «من حرارت را با سردي و سردي را با گرمي، رطوبت را با خشكي و خشكي را با رطوبت درمان مي‌كنم و مسئلة تندرستي را به خدا وا مي‌گذارم و براي تندرستي دستور پيامبر(ص) را به كار مي‌برم كه فرمود: «شكم، خانة درد است و پرهيز، درمان هر دردي است و تن را به آنچه خوي گرفته، بايد عادت داد.»

طبيب گفت: طبّ جز اين چيزي نيست. امام گفت: «مي‌پنداري كه من اين دستورها را از كتاب‌هاي بهداشتي ياد گرفته‌ام؟ طبيب گفت: آري، امام فرمود: من اينها را از خدا فرا گرفته‌ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت: البتّه من. امام(ع) فرمود: اگر اين چنين است من از تو پرسش‌هايي مي‌پرسم، تو پاسخ بده. طبيب گفت: بپرس.

امام صادق(ع) پرسش‌هاي زير را از طبيب هندي پرسيدند:

چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موي سر بالاي آن است؟
چرا پيشاني مو ندارد؟
چرا در پيشاني، خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاي چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بيني ميان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بيني در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاي دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جاي خود حركت مي‌كند؟
چرا کبد (جگر) خميده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مي‌گردند؟
چرا گام‌هاي پا ميان تهي است؟
طبيب هندي در پاسخ به تمامي پرسش‌هاي بالا گفت: نمي‌دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مي‌دانم. طبيب گفت: بيان كن.
امام فرمود:
ـ جمجمه به دليل اينکه ميان تهي است، از چند قطعه، آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مي‌شد، بنابراين چون چند قطعه است، ديرتر مي‌شكند.
ـ مو در قسمت بالاي سر است، چون از ريشة آن روغن به مغز مي‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بيرون مي‌رود و سرما و گرمايي كه به مغز وارد مي‌شود، دفع مي‌شود.
ـ پيشاني مو ندارد، براي آنكه روشنايي به چشم برسد.
ـ خطّ و چين پيشاني نيز عرقي را كه از سر مي‌ريزد، نگه مي‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌هاي روي زمين را نگهداري مي‌كنند.
ـ ابروها بالاي دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافي به آنها برسد.
اي طبيب، نمي‌بيني وقتي شدّت نور زياد است، دست خود را بالاي چشم‌ها مي‌گيري تا روشني به مقدار کافي به چشم‌هايت برسد و از زيادي آن پيشگيري كند؟!
ـ بيني بين دو چشم قرار دارد تا روشنايي را بين آنها به طور مساوي تقسيم كند.
ـ چشم‌ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمي‌شد و دوا به همه جاي آن نمي‌رسيد و بيماري چشم درمان نمي‌شد.
ـ خداوند سوارخ بيني را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مي‌آمد و نه بوي چيزي را
در مي‌يافت.
ـ سبيل و لب را بالاي دهان آفريد، تا فضولاتي را كه از مغز پايين مي‌آيد، نگه دارد و خوراك و آشاميدني به آن آلوده نگردد و آدمي بتواند آنها را از آلودگي پاک کند.
ـ براي مردان محاسن (ريش) را آفريد تا نيازي به  پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخّص شوند.
ـ دندان‌هاي پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد و دندان‌هاي آسياب را براي خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‌هاي آسياب را مانند ستوني كه در بنا به كار مي‌رود، استوار كند.
ـ دو كف دست را بي‌مو آفريد تا لمس كردن با آنها صورت گيرد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي‌کشيد به خوبي آن را حس نمي‌کرد.
ـ مو و ناخن را بي جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.
ـ قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‌ها در آيد و از باد زدن، ريه خنك شود.
ـ كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاي آن بيرون رود.
ـ خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پيش روي خود راه رود و به همين علّت حركات وي ميانه است و اگر چنين نبود، در راه رفتن مي‌افتاد.
ـ پا را از سمت زير و دو سوي آن، ميان باريك ساخت، براي آنكه اگر همة پا بر روي زمين قرار مي‌گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مي‌شد. سنگ آسياب چون بر سر گردي خود باشد، كودكي آن را بر مي‌گرداند و هر گاه بر روي زمين بيفتد، مردي قوي به سختي مي‌تواند آن را بلند كند.»
آن طبيب هندي گفت: اينها را از كجا آموخته‌اي؟ امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ايشان از پيامبر(ص) و او از جبرئيل، امين وحي و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را مي‌داند.» طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگاري.
راستي چه شگفت‌انگيز است كه حضرت صادق(ع) بدون در دست داشتن ابزار امروزي كه وسيلة شناخت درون و برون انسانند، در گوشه‌اي از شهر «مدينه» براي يك طبيب هندي، شگفتي‌هاي خلقت انسان را با دلايل محکم بيان مي‌فرمايد.

منبع: موعود

sadagh بازدید : 128 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

اسامی حضرت مهدی در دیگر ادیان وکتب آسمانی

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۲/۸ ۰۰:۰۸:۳۲ - نویسنده : soha

1ـ «صاحب» در صحف ابراهيم(عليه السلام)
2 ـ «قائم» در زبور سيزدهم؛
3شـ «قيدمو» در تورات به لغت ترکوم؛
4 ـ «ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني؛
5 ـ «مهميد آخر» در انجيل؛
6 ـ «سروش ايزد» در زمزم زرتشت؛
7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند؛
8 ـ «بنده يزدان» هم در زند و پازند؛
9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هنديان؛
10 ـ «شماخيل» در ارماطس؛
11 ـ «خوراند» در جاويدان؛
12 ـ «خجسته» (احمد) در کندرال فرنگيان؛
13 ـ «خسرو» در کتاب مجوس؛
14 ـ «ميزان الحق» در کتاب اثري پيغمبر؛
15 ـ «پرويز» در کتاب برزين آذر فارسيان؛
16 ـ «فردوس اکبر» در کتاب قبروس روميان؛
17 ـ «کلمةُ الحقّ» در صحيفه آسماني؛
18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحيفه آسماني؛
19 ـ «صمصام الاکبر» در کتاب کندرال؛
20 ـ «بقية اللّه» در کتاب دوهر؛
21 ـ «قاطع» در کتاب قنطره؛
22 ـ «منصور» در کتاب ديد براهمه؛
23 ـ «ايستاده» (قائم) در کتاب شاکموني؛
24 ـ «ويشنو» در کتاب ريگ ودا؛
25 ـ «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک؛
26 ـ «راهنما» (هادي و مهدي) در کتاب پاتيکل؛
27 ـ «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن)
28 ـ «سوشيانس» در کتاب زند و هومو من يسن، از کتب زردتشيان؛
29 ـ در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده که بايد در آخر الزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد؛
30 ـ «فيروز» (منصور) در کتاب شعياي پيامبر.

 

sadagh بازدید : 144 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

بشارت به ظهور مهدی در کتاب دانیال نبی

     زمان ارسال : ۱۳۹۱/۱۲/۸ ۰۰:۱۷:۱۹ - نویسنده : soha

در كتاب دانيال نبى نيز بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) مطابق بشارات انبياى گذشته، چنين آمده است:
«. . . امير عظيمى كه براى پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگى خواهد شد كه از حينى كه اُمّتى به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، امّا اينان به جهت حيات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى. و حكيمان مثل روشنايى افلاك خواهند درخشيد، و آنانى كه بسيارى را به راه عدالت رهبرى مى نمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.
امّا تو اى دانيال ! كلام رامخفى دار و كتاب راتا زمان آخر مهر كن. بسيارى به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد ... خوشا به حال آن كه انتظار كشد».

در اين بشارت نكات چندى وجود دارد كه برخى از آنها را به طور اختصار توضيح مى دهيم:

1 ـ شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است كه بزرگترين نماينده انبياى الهى است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهى را بر سرتاسر كره خاكى حكم فرما مى نمايد.

2 ـ منظور از «زمان تنگى»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستم هايى است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا مى شود، چنان كه در روايات اسلامى آمده است: «يَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئت جوراً و ظلماً».

3 ـ منظور از: «آنانى كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهى از اموات مى باشند كه در دولت با سعادت حضرت مهدى(عليه السلام) زنده مى شوند، و برخى از آنان از ياران آن حضرت مى گردند و در ركاب حضرتش مى جنگند و برخى ديگر به سزاى اعمال ناشايست خود مى رسند.

در اين زمينه، روايات بسيارى از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى نماييم، و طالبين مى توانند به كتابهاى مربوطه كه در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.

 

منبع : موعود

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از سايت ما رضايتداشتيد؟
    ايا از خود راضي هستيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 85
  • باردید دیروز : 53
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 312
  • بازدید ماه : 221
  • بازدید سال : 6,694
  • بازدید کلی : 128,005
  • مهدي

    دعا كنيد براي ظهور

    حضرت مهدي