loading...
پرشين موزيك
sadagh بازدید : 249 سه شنبه 27 فروردین 1392 نظرات (0)

 

شیطان پرستی در ایران

ارسال توسط: جواد تاریخ ارسال: اسفند ۰۸, ۱۳۹۱ در: جریان های انحرافی, شیطان ,جن و جادو, مقالات | دیدگاه : ۱۶

 

شیطان پرستی در ایرانReviewed by جواد on Feb 26Rating: 5.0شیطان پرستی در ایراندر سال اول جنگ تحمیلی به پایگاه شیخ صالح در جوانرود اعزام شدم تا از آنجا به خطوط مقدم جبهه رفته در کنار برادران رزمنده به وظیفه الهی خود عمل کنم.

در سال اول جنگ تحمیلی به پایگاه شیخ صالح در جوانرود اعزام شدم تا از آنجا به خطوط مقدم جبهه رفته در کنار برادران رزمنده بهوظیفه الهی خود عمل کنم.پایگاه شیخ صالح پایگاهی بود که برادران شیعه و سنی در آن خدمت می کردند.

گرچه با لباس مقدس روحانیت و به طور رسمی به عنوان یک مبلغ،
راهی جبهه شده بودم،اما تجربه چندانی در سخنرانی نداشتم و قبل از رفتن به منطقه،سخنرانی های متعددی را در دفترچه ای نوشته بودم تا به مناسبت های مختلف،قبل از سخنرانی آنها را مرور نمایم و سخنرانی ام را برگزار کنم.

در روز ورودم به پایگاه شیخ صالح،موضوعی را برای سخنرانی آماده کرده بودم مبنی بر اینکه باید متوجه شیطان باشیم و گول فریب های او را نخوریم؛همان شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است تا بندگان او را به انحراف بکشد.تقریبا تمام بحث آن روز من مربوط به شیطان بود.نماز را به پا داشتم و همین که برای سخنرانی صورتم را به سوی نماز گزاران و افرادی که برای شنیدن سخنرانی وارد نمازخانه می شدند برگرداندم،فرمانده پایگاه به کنارم آمد و نزدیک گوشم گفت:حاج آقا خیلی خوش آمدید.

از شما تقاضا دارم در این پایگاه به هیچ وجه سخنی از شیطان به میان نیاورید و بهاو جسارت نکنید.با شنیدن این جمله،آب در مغز سرم یخ بست و با حالتی شگفت زده از فرمانده پرسیدم:به شیطان جسارت نکنم!؟آیا من اشتباهی آمده ام؟مگر اینجا جبهه اسلام و خدا نیست؟!

چون فرصتی برای توضیح نبود،گفت:بعداخدمتتان عرض می کنم.من که هیچ مطلب دیگری جز بحث شیطان را آماده نکرده بودم و دلیل این خواسته هم برایم روشن نبود؛در ضمن دستپاچه هم شده بودم،سخنرانی ام را با جمله کوبنده<<اعوذ بالله من الشیطان الرجیم>>آغاز کردم و بعد هم بحث شیطان و فریب هایش و قسمی که خورده است.
در حال سخنرانی که حال عادی هم نداشتم متوجه شدم که فرمانده با
چشمهایش از من می خواهد که بحث را ادامه ندهم و افراد هم یکی پس از دیگری نمازخانه را ترک می کردند.

صحبت به پایان رسید و جالب اینجاست که ناخودآگاه یکی از دعاهای آخر سخنرانی هم این بود که <<خداوندا!ما را از شر شیطان رجیم محفوظ بدار.>>
پس از سخنرانی فرمانده پایگاه با ناراحتی و اضطراب پیش من آمد و گفت:
حاج آقا دست شما درد نکند!مگر قرار نشد راجع بهشیطان صحبتی نکنید؟شما که هیچ چیز از جسارت به شیطان کم نگذاشتید.

من که پاک کلافه شده بودم و نزدیک بود با حالت خشم چیزی به او بگویم،بر شیطان لعنت کردهپرسیدم قضیه چیست؟فرمانده گفت:مگر نمی دانید که بعضی از نیروهای این پایگاه از افراد محلی و شیطان پرستند؟تازه متوجه قضیه شده بودم؛اما کار از کار گذشته بود و آن شد که نباید می شد.

نویسنده : محمد جواد صابریان ثانی

منبع : تربت

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از سايت ما رضايتداشتيد؟
    ايا از خود راضي هستيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 69
  • باردید دیروز : 53
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 296
  • بازدید ماه : 205
  • بازدید سال : 6,678
  • بازدید کلی : 127,989
  • مهدي

    دعا كنيد براي ظهور

    حضرت مهدي